از ابتدای سال جدید از اتفاق نادر در تقویم امسال گفته می شد. روز هشتم آبانماه سال ۸۸ مصادف شده است با میلاد فرخنده امام هشتم (ع) امام رئوف علی ابن موسی الرضا که به ۸/۸/۸۸ معروف شد و دیروز بالاخره اینروز فرا رسید بسیار علاقمند بود در این روز به مشهد مقدس بروم هر چند در این روز چهلم مرحوم قفلی رئیس مجمع خیرین مدرسه ساز بود و قرار بود مدارس احداثی ایشان و برادرش نیز افتتاح شود ولی نتوانستم و توفیق حاصل نشد هرچند به قم رفته و در حرم خواهرش رفته و از عطر وجودش بهره مند شدم به مناسبت مطالبی در این ارتباط آورده میشود:
پاره تن پیامبر در مشهد الرضا(علیهالسلام)
رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:«ستدفن بضعة منی بخراسان ما زارها مکروب الا نفس الله کربته ولا مذنب الا غفرالله ذنوبه»(1)؛ پاره تن من در خراسان دفن خواهد شد، هیچ گرفتار و گنهکاری او را زیارت نکند جز این که خداوند گرفتاری او را برطرف سازد و گناهانش را ببخشاید.
قابل توجه است که پیامبر اکرم فقط دو تن از خاندان خود را بضعه خود معرفی کرده است؛ دختر گرامی خود حضرت زهرا(علیهاالسلام) و امام رضا(علیهالسلام) .
امام رضا(علیهالسلام) فرمود: «ان لکل امام عهدا فی عنق اولیائه و شیعته و ان من تمامالوفاء بالعهد و حسن الاداء زیارة قبورهم»(2)؛ هر امام و رهبری، عهد و میثاقی بر پیروان و دوستدارانش دارد و همانا یکی از اعمالی که نمایانگر وفاداری و ادای میثاق است، زیارت آرامگاه آنان است.
امام رضا(علیهالسلام) فرمود: «اللهم انک تعلم انی مکره مضطر فلا تؤاخذنی کما لم تؤاخذ عبدک و نبیک یوسف حین وقع الی ولایة مصر»(3)؛ بار خدایا تو میدانی که من بر پذیرفتن ولایتعهدی مامون مجبور و ناچارم پس مرا مؤاخذه مکن همانگونه که بنده و پیامبرت یوسف را به هنگام پذیرفتن حکومت مصر مؤاخذه نکردی.
امام رضا(علیهالسلام) فرمود:«قد علم الله کراهتی لذلک، فلما خیرت بین قبول ذلک و بینالقتل اخترت القبول علی القتل»(4)؛ ریان گوید: به حضرت رضا(علیهالسلام) عرض کردم مردم میگویند شما با این که اظهار بیرغبتی به دنیا میکنید ولایتعهدی را پذیرفتهاید؟ امام فرمود: خداوند خود میداند که من این امر را ناپسند میداشتم ولی چون بین پذیرش آن و مرگ مخیر شدم، قبول آن را بر مرگ ترجیح دادم.
امام رضا(علیهالسلام فرمود: «من زارنی علی بعد داری و مزاری اتیته یوم القیامه فی ثلاثة مواطن حتی اخلصه من اهوالها اذا تطایرت الکتب یمینا و شمالا و عند الصراط و عند المیزان»(5)؛ کسی که با توجه به دوری راه مزارم را زیارت کند، روز قیامت در سه جا [برای دستگیری] نزد او خواهم آمد و او را از بیم و گرفتاری آن موقفها رهایی خواهم بخشید: هنگامی که نامهها [ی اعمال] به راست و چپ پراکنده شود، نزد صراط و نزد میزان [هنگام سنجش اعمال].
این بارگاه بوستانی از بوستانهای بهشت است، و محل آمد و شد فرشتگان آسمان، و همواره گروهی از ملائکه فرود میآیند و گروهی بالا میروند تا وقتی که در صور دمیده شود.
امام رضا(علیهالسلام) فرمود:«من زارنی و هو یعرف ما اوجب الله تعالی من حقی و طاعتی فانا و آبائی شفعائه یوم القیامة و من کنا شفعائه نجی»(6)؛ هر کس مرا زیارت کند در حالی که حق و طاعت مرا که خدا بر او واجب کرده بشناسد، من و پدرانم در روز قیامت شفیع او هستیم و هر کس ما شفیع وی باشیم نجات یابد.
امام رضا(علیهالسلام) فرمود: «انی ساقتل بالسم مظلوما فمن زارنی عارفا بحقی... غفر الله ما تقدم من ذنبه و ما تاخر»(7)؛ من به زودی مظلومانه با سم به قتل خواهم رسید. پس هر کس با شناخت حق من زیارتم کند خداوند گناهان گذشته و آینده او را ببخشاید.
امام رضا(علیهالسلام) فرمود: «... و هذه البقعة روضة من ریاض الجنة و مختلف الملائکة لا یزال فوج ینزل من السماء و فوج یصعد الی ان ینفخ فی الصور»(8)؛ این بارگاه بوستانی از بوستانهای بهشت است، و محل آمد و شد فرشتگان آسمان، و همواره گروهی از ملائکه فرود میآیند و گروهی بالا میروند تا وقتی که در صور دمیده شود.
امام رضا(علیهالسلام) فرمود: «و قد اکرهت و اضطررت کما اضطر یوسف و دانیال علیهماالسلام اذ قبل کل واحد منهما الولایة من طاغیة زمانه، اللهم لا عهد الاعهدک و لا ولایة الا من قبلک فوفقنی لاقامة دینک و احیاء سنة نبیک... .»(9)؛ من [به این کار] واداشته شدم و ناچار گشتم، چنان که یوسف و دانیال علیهماالسلام مجبور شدند چه هر یک از آن دو، ولایت را از خودکامه زمان خویش پذیرفتند، خدایا پیمانی نیست مگر پیمان تو و ولایتی نیست مگر از سوی تو، پس مرا در برپا داشتن دینت و زنده کردن سنت پیامبرت توفیق رسان.
امام رضا(علیهالسلام( فرمود: «قد نهانی الله عز و جل ان القی بیدی الی التهلکة فان کان الامر علی هذا ... اقبل ذلک علی انی لا اولی احدا و لا اعزل احدا و لا انقض رسما و لا سنة»(10)؛ خداوند مرا بازداشته از این که خویش را با دست خود به نابودی افکنم، پس اگر قرار چنین است آن را میپذیرم به شرط آن که نه کسی را به کار گمارم و نه کسی را از کار کنار گذارم و نه رسم و سنتی را نقض کنم.
قصيده حرم سروده عباس سودايي
-----------------------------------------
در كشور ايران كه دلتنگي فراوان است
كنجي براي گريه، اي مردم! خراسان است
كنجي كه جذاب است مثل خال كنج لب
كنجي كه در واقع تمام خاك ايران است
در نقشه سمت چپ، كمي بالا، تپش دارد
اين نقشه انسان است و مشهد قلب انسان است
در دلنشيني اين عروس از رامسر بهتر
او باعث شيريني قند فريمان است
مشهد شهادت ميدهد در خاك من گنجيست
در آسمان فوج كبوترها نگهبان است
اي حس امشب! بادبانها را بكش پايين!
بادي كه امشب ميوزد در شعر، توفان است
آقا! كمي هم درد دل دارم اجازه هست؟
با آن كه پيش از گفتنش شاعر پشيمان است
همسايه ما سالها حرف از حرم ميزد
او مرد و اين قصه فرزندش پريشان است
ديروز ميخواندم شما حج فقيرانيد
امروز دور از دسترس، حج فقيران است
هر كس كه دست و بال او تنگ است، لايق نيست؟
يا هر كه پولش يبشتر باشد مسلمان است؟
يك لحظه خوابم برد، گويا در حرم هستم
اين جا كه حالا ايستادم زير ايوان است
پشت سرم مردي زيارتنامه ميخواند
از ظاهر او ميشود فهميد چوپان است
از روستاي كوچكي اطراف مشهد يا
از پيرمردان عشاير، از لرستان است
يك چوبدست و سفره ناني خشك پهلويش
انگار در جيب كتش يك جلد قرآن است
دستش به روي شانهام ناگاه...، امري بود؟
ميخندد و زير لبش اين بيت پايان است:
مشهد مدينه، كربلا را در خودت درياب
جانان تو هستي، گنبد و گلدسته بيجان است
* دست مرگ سروده بهمن ساكي
--------------------------------------
گرفته لكنت حجلت گريبان زبانم را
و ميسوزد تب آواز، مغز استخوانم را
به آهنگي كه از من نيست شوق نالهاي دارم
و دست آسمان پر ميدهد آه نهانم را
غباري دست و پا كردم كه بر دامان او افتم
اگر بيدست و پايي سد نسازد شوق جانم را
دعايي در دلم جوشيد و اسم اعظمش گل كرد
اجابت شد دعا، بي آن كه بگشايم دهانم را
به سوداي خيالش بارها از خويشتن رفتم
و دست مرگ باز آورد تا دنيا عنانم را
*امام رضا(ع) هشتم سيه گيسو سروده نادر بختياري
-----------------------------------------------------------
شمع بياشك و بي سوسويم من
محو هشتم سيه گيسويم من
گر به مشهد، پريشان مويم من
كشته ضامن آهويم من
مرگ از اين سان ، به جز زندگي نيست
جز رضا (ع) لايق بندگي نيست
همچو او باش تا، بنده باشي
عشق را، مهر تابنده باشي
گر جز از شوقش آكنده باشي
در صف حشر، شرمنده باشي
ساقي! از هشتمين مي، به من ده
منقطع نه، پياپي، به من ده
ساقيا! من خمار رضايم (ع)
گر چه مي خورده مرتضايم (ع)
كلهم نور واحد دليل است
كاين محبت، مي سلسبيل است
* كاش آهوي بيابان دو چشمت ميشدم سروده رضا اسماعيلي
----------------------------------------------------------------------
كاش يك شب باز مهمان دو چشمت ميشدم
ريزه خوار مشرق خوان دو چشمت ميشدم
كاش يك شب ميگذشتم از فراز چشم تو
گرم گلگشت خراسان دو چشمت ميشدم
كاش يك شب ميسرودم گنبد زرد تو را
فارغ از دنيا، غزل خوان دو چشمت ميشدم
كاش يك شب، مينشستم بر ضريح چشم تو
باز هم پابند پيمان دو چشمت ميشدم
صحن و ايوان تو را اي كاش جارو ميزدم
چون كبوترها، نگهبان دو چشمت ميشدم
كاش يك شب بوي گل ميچيدم از چشمان تو
بلبل باغ و گلستان دو چشمت ميشدم
ضامن آهوست، چشمان شهيد روشنت
كاش آهوي بيابان دو چشمت ميشدم
كاش يك شب معرفت ميچيدم از چشمان تو
غرق در درياي عرفان دو چشمت ميشدم
كاش يك شب ميشدم خيس نگاه سبز تو
شاهد اعجاز باران دو چشمت ميشدم
كاش ميخواندم شبي قرآن چشمان تو را
در شبي روشن، مسلمان دو چشمت ميشدم
سخت شيرين است طعم روشن چشمان تو
كاش يك شب باز مهمان دو چشمت ميشدم
* بر آستان جانان سروده حسين اسرافيلي
-----------------------------------------------
بر آستان توام دل هميشه پابند است
چو آهويي كه پناه از تو آرزومند است
بر آستان تو عمري سر ارادت ماست
دلم به زلف تو اي دوست، سخت پابند است
چه جاي عقل، جنون ميكشد به صحرايم
چو عشق جلوه نمايد، چه فرصت پند است؟
خوشيم در حرمت جلوه تماشا را
چو شيشهايم كه با جوش باده خرسند است
سرم سلامت از اين سجده، بر نخواهد خاست
كدام تيغ به ابروي دوست مانند است؟!
طواف كوي تو كردم، سروش غيبم گفت
كه بر طواف رضايت، رضا خداوند است
در اين شبي كه منم شوق آفتابم نيست
جمال دوست مرا، مهر بيهمانند است
به مشعر و عرفاتم جمال حضرت توست
ندانم اين چه طواف است و اين چه ترفند است!؟
به شهد نام شما دم به دم سخن گويم
كرامتي! كه سزاوار طوطيان قند است
اگر چه هيچ ندارم تو را شفيع آرم
خداي داند و تو، با توام چه پيوند است
براي جد تو عمري گريستم چون شمع
به روز حشر مرا، آرزوي لبخند است
تهي مباد مرا دست خواهش از كرمت
تو را به حرمت زهرا (س) كه سخت سوگند است