امسال نیز توفیق یافتیم تا به همراهی فرزندم آسید محمد حمزه و باجناقم آقا مجتبی شاه محمدی و دوستان آقا مهدی و محمد برومند نیا و حسن اقا محمد بیک لو
سفرمان را یک هفته قبل از مرز مهران آغاز کنیم.عبور از این مرز با شلوغی و شایعاتی که این روزها برای بستن این مسیر وجود داشت ، مرزی که حضور هزاران هزاران نفر و اذحام و فشار عده ای از مردم که بدون ویزای قصد عبور از آنجا را داشتند.بعداز اذان ظهر به خاک عراق وارد شده و بعد از نماز در یک مسجد بسمت اتوبوسها رفته و خوشبختانه در زمان کمی سوار اتوبوسی شدیم که ابتدا به کاظمین میرفت و بعد به نجف وارد میشد. نفری 100 تومان به یک ایرانی امنت داده و اتوبوس بعد از عبور از ترافیک دربرای ناهار در یک موکب متوقف شد ناهار مختصری و چای خوردیم بعداز کمی استراحت سوار اتوبوس شده وحرکت کردیم.
. اتوبوس غروب آفتاب در موکب دیگری متوقف شده و پس از نماز و شام و عبور از جاده ها بالاخره به کاظمین رسیدیم . در کنار بلواری متوقف شد و دوساعت برای زیارت وقت داد به اتفاق دوستان زیارت خوبی از دو امام بزرگوار موسی ابن جعفر و امامجواد علیه السلام بعمل اورده و در اخر کار یکی از دوستان که بصورت مخفیانه موبایل خود را به داخل اورده بود و با دو گنبد زیبا در حال عکس انداختن بودند توسط خادمین انجا موبایل ضبط شد و برنامه ما را دچار مشکل کرد. با سرعت به محل اتوبوس امده و از انجا بسمت نجف بحرکت درامدیم. نزدیک اذان صبح به شهر نجف رسیده و خسته و خواب آلوده از اتوبوس پیاده شدیم. مانده بودیم که در این زمان به کجا برویم که دیدم یک عراقی میان سال با تعدادی از زایران به عربی صحبت می کرد و متوجه شدم خانه سراغ دارد بسمتش رفتم و گفتم مبیت که گفت چند نفر هستید و ما را سوار ماشینش کرد شش نفری به سختی سوار شده و ما را به نزدیک میدانی در نزدیکی مسجد سهله اوردو در کوچه ای به منزلی برد که میزبان به استقبال ما امد داخل که شدیم اطاقها پر و همه در خواب بودند.شش جا برای ما درست کردند.وبعد از نماز صبح به بستر رفته و خوابیدیم. فردای ان روز با یک سواری به سمت حرم امیر مومنان حرکت کردیم در ورودی قبرستان وادی السلام مارا پیاده کرد و گفت راه بسته است راه زیادی شاید بیش از پنج کیلومتر پیاده امدیم تا از دور گنبد زیبای قبر حضرت امیر هویدا شد.