اربعینی دیگر در کربلا(2)

تا غروب راه رفتیم چند جایی در موکبهای بین راه کمی استراحت کردیم . نماز را در موکبی به جماعت خواندیم و دوباره حرکت کردیم. از محل استراحت  برای شب خبری نبود. در موکب حرم حضرت معصومه لوبیا پلو خوشمزه ای خوردیم و در موکب طرفداران مقتدی صدر که خیلی هم بهداشتی بود لقمه کبابی خوردیم از انها سراغ جای خواب گرفتیم و چادرهایشان را نشان داد بعدها پشیمان شدیم که چرا همانجا نماندیم. از کنار مرکز علمیه زیبا و بزرگی که بنام امام حسن مجتبی (ع) عبور کردیم. چون جای مناسب برای خواب پیدا نمی کردیم راه میرفتیم تا حدود تیر هزارو صد هم رفتیم. در بین راه در محوطه موکبی کمی استراحت کرده و مدتی هم سرگرم حضور یک پاکستانی مقیم اروپا که بنام ذالقرنین حیدر بود و خیلی سرحال و شاداب بود شدیم پس از گرفتن فیلم و عکس براه افتادیم به یک چادرهم رفتیم که دوستان بخاطر سیگار کشیدن عده ای خوششان نیامد عاقبت ساعت از دوازده شب گذشته بود که یک جوان عرب خیلی محبت کرد و ما را در وسط چادر جا داد. قبل از اذان صبح جوانی نماز شب میخواند و بالاخره نماز صبح خوانده و موبایلهایمان را شارژکرده و به حرکت درامدیم .اثار سرماخوردگی هویدا میشد که ایوان شیر خوردیم حمزه حالش خوب نبود ولی بناچار میرفتیم .کربلا دیده میشد و ما در انجا اقای دکتر قدمی را دیدیم هنوز ظهر نشده بود که با اصرار چند عرب به یک موکب رفته و ماهی خوردیم.وارد کربلا  شدیم اشنایی محل استراحت در ستاد اجرایی داد و جای دیگری که خیلی شلوغ بود ولی ترجیح دادیم به محل سال گذشته که هیات روضه الشهدا در منزل ابو حسن بود برویم. درانجا مورد استقبال آقای محمدی فام قرار گرفتیم. و با حال و احوال با بچه های  روضه الشهدا به طبقه دوم که امسال ساخته شده بود رفتیم برای ناهار مجدد پایین امدیم و بعداز۰ نماز شب و مراسم عزاداری به حرم رفتیم. در بین الحرمین حال خوشی یافتیم با سرور شهیدان و گنبد زیبایش و حرم حضرت ابوالفضل صفایی کردیم بعداز زیارت به منزل برگشته و استراحت ومی کرده و قبل از اذان صبح به حرم امام حسین علیه السلام رفتیم بسختی کفشهایمان را به کفشداری دادیم در حرم به سمت ضریح رفتیم ولی از دور ساام داده و بعداز نماز صبح و خواندن زیارت اربعین  به منزل برگشته و کوله پشتهایمان را برداشته و بسمت ترمینال حرکت کردیم.  

اربعینی دیگر در کربلا

امسال نیز توفیق یافتیم تا به همراهی فرزندم آسید محمد حمزه و باجناقم آقا مجتبی شاه محمدی و دوستان  آقا مهدی و محمد برومند نیا و حسن اقا محمد بیک لو  

سفرمان را یک هفته قبل از مرز مهران آغاز کنیم.عبور از این مرز با شلوغی و شایعاتی که  این روزها برای بستن این مسیر وجود داشت ، مرزی که حضور هزاران هزاران نفر و اذحام و فشار عده ای از مردم که بدون ویزای قصد عبور از آنجا را داشتند.بعداز اذان ظهر به خاک عراق وارد شده و بعد از نماز در یک مسجد بسمت اتوبوسها  رفته و خوشبختانه در زمان کمی سوار اتوبوسی شدیم که ابتدا به کاظمین میرفت و بعد به نجف وارد میشد. نفری 100 تومان به یک ایرانی امنت داده و اتوبوس بعد از عبور از ترافیک دربرای ناهار  در یک موکب متوقف شد ناهار  مختصری  و چای خوردیم بعداز کمی استراحت  سوار اتوبوس شده وحرکت کردیم. 

.  اتوبوس غروب آفتاب در موکب دیگری متوقف شده و پس از نماز و شام و عبور از جاده ها بالاخره به کاظمین رسیدیم . در کنار بلواری متوقف شد و دوساعت برای زیارت وقت داد به اتفاق دوستان زیارت خوبی از دو امام بزرگوار موسی ابن جعفر و امامجواد علیه السلام بعمل اورده و در اخر کار یکی از دوستان که بصورت مخفیانه موبایل خود را به داخل اورده بود و با دو گنبد زیبا در حال عکس انداختن بودند توسط خادمین انجا موبایل ضبط شد و برنامه ما را دچار مشکل کرد. با سرعت به محل اتوبوس امده و از انجا بسمت نجف بحرکت درامدیم. نزدیک اذان صبح به شهر نجف رسیده و خسته و خواب آلوده از اتوبوس پیاده شدیم. مانده بودیم که در این زمان به کجا برویم که دیدم یک عراقی میان سال با تعدادی از زایران به عربی صحبت می کرد و متوجه شدم خانه سراغ دارد بسمتش رفتم و گفتم مبیت که گفت چند نفر هستید و ما را سوار ماشینش کرد شش نفری به سختی سوار شده و ما را به نزدیک میدانی در نزدیکی مسجد سهله اوردو در کوچه ای به منزلی برد که میزبان به استقبال ما امد داخل که شدیم اطاقها پر و همه در خواب بودند.شش جا برای ما درست کردند.وبعد از نماز صبح به بستر رفته و خوابیدیم. فردای ان روز   با یک سواری به سمت حرم امیر مومنان حرکت کردیم در ورودی قبرستان وادی السلام مارا پیاده کرد و گفت راه بسته است راه زیادی شاید بیش از پنج کیلومتر پیاده امدیم تا از دور گنبد زیبای قبر حضرت امیر هویدا شد.

ادامه نوشته