امروز۲۱صفر وچهارشنبه نهم ابانماه ۱۳۹۷ هفتمین روز سفر ما به کربلا می باشد .صبح موفق شدیم تابه داخل صحن و سرای ابااعبداله و مرقد حضرت عباس علیه السلام  بشویم . هرچند از اربعین روز گذشته که اوج ازدحام و شلوغی در کربلا می باشد گذشته ولی هنوز نتوانستیم به ضریح مطهر نزدیک شویم. هرسال تعداد زایرین افزایش چشمگیری می یابد امسال باوجود وضعیت ارز و دینارتصور میشد تعداد ایرانیان کاهش یابد ولی واقعا اینطور نشد  بنابر اعلام حدود 24 ملیون نفر در این مراسم شرکت کردند  و از ایران نیز بالغ بر دو ملیون نفر حضور یافتند.من خود که سه سال مستمر با یک ماشین حداکثر پنج نفر می رفتیم   امسال بغیر از یکی از همسفران که مشکلی برایش پیش امد مابقی هرکدام با چندین نفر دیگر به این مسافرت معنوی امدند .امسال از طریق هیات روضه الشهدا با دو اتوبوس با ۶۶ تفر به داخل خاک عراق امدیم اقوام نزدیک هم با خانواده های خود حضور داشتند.هرسال تعداد خانواده ها افزایش می یابد .برادر خانمم با دو فرزند کوچک و دو کالسکه  امده بود.خیلی ها  با ماشین خود وبصورت تراتزیت در سفر اربعین حسینی حضور داشتند. در مرز مهران صفی از اتوبوسهای ایرانی تشکیل شده بود ما حدود ساعت چهارصبح به مرز رسیدیم و تا چهار عصر در پشت مرز بودیم .نیمه های شب به نجف رسیدیم و میهمان ابوجعفر بوده که شام منتظر ما بود . بعد از زیارت امیر مومنان حضرت علی علیه السلام  که بدلیل رفتن زوار به پیاده روی نسبت به سالهای قبل خلوتر بود ،صبح روز یکشنبه راهپیمایی خود را از شهر حله اغاز کردیم .سالهای قبل از مسیر اصلی" طریق الحسین "     که حدود ۹۰ کیلومتر  است عبور می کردیم ولی امسال به خاطر حضور زن وبچه در گروه این مسیر  را انتخاب کردیم .در نزدیکی شهر طویریج وقتی نزدیک غروب خسته نشسته بودیم یکی از اهالی انجا به من پیشنهاد سکونت در منزلش را داد که پیشتهاد ایشان را قبول کرده ودر پشت کامیون ابو محمد(علی باسیم) سوار شده و از نخلستانهای زیبای انجا عبور کرده به منزل نسبتا بزرگ و تمیزش رفته و با پذیرایی مفصل ایشان مواجه شدیم . ایشان تاجر خرما بود و وضع مالی خوبی داشت .شب همه به اتفاق او و ابوسجاد به زیارت دختران امام حسن مجتبی علیه السلام که بارگاه مناسبی داشت رفتیم. استراحت خوبی کرده و با وایفا با خانوده تماس گرفتیم .در انجا ابو سجاد گفت که منزلش در کربلا می باشد و تعارفی به ما کرد ما مردد بودیم که ایا واقعا دعوتش را بپذیریم با نه ولی از انجا که اعضای هیات هرساله به منزل ابوحسن در حی نقیب می ایند و شلوع میشود تا حدودی قبول کردیم صبح که پیاده روی را شروع کردیم تاحدود چهار بعداز ظهر به ۱۰ کیلو متری کربلا رسیدیم با او تماس گرفتیم و ادرسی را برایمان فرستاد که خیلی هم دور بود و با خستگی مانده بودیم چه کنیم. استخاره هم خوب نیامد ولی با پیامی که داد احساس کردیم منتظر است .مسیر طریق البغداد را بابستی می رفتیم در راه به یک مجتمع پذیرایی بزرگ رفته و نماز خواندیم و شام مختصر تا ساعت دوازده شب می رفتیم .خانمها دیگر بی طاقت شده بودند دو بار سوار گاری شدند تا اینکه نزدیک یک شب  به عمود پنجاه  محل قرار رسیدیم امد به سراغمان و به منزلش رفتیم ولی متوجه شدیم امکانتش خوب نبود و شاید در رودربایستی دعوت کرده بک اطاق و یک پذیرایی کلی شرمنده شدیم ولی ناچارا خوابیدیم  .صبح بما صبحانه دا د واز او خواستیم ما را تا انجا که امکان دارد به نزدیک حرم برساند .بایک سوار ی همسایه اش و موتور روباز گاریدار برادرش تا مسیری ما را رساند. پیاده بسمت حرم حرکت کردیم در محلی ناهار ایرانی می دادند و نماز ظهر راهم در یک حسینیه  خوانده و در رورز اربعین  حسینی در بازارچه ای با دیدن بارگاه اقا امام حسین علیه السلام زیارت اربعین را خواندیم و حالی پیدا کردیم با هرسختی و عبور از بین جمعیت خود را به منزل ابو حسن رساندیم.

دیروز ساعت چهار صبح از خانه ابوحسن بیرون امده و سوار اتبوسهایمان  که نزدیک محل سکونت اورده بودند  ،شده و به سمت سامرا بحرکت درامدیم.بعد از عبور از جاده هایی که وضعیت خوبی نداشت در حدود ساعت یازده به پارکینگی در نزدیکی حرم مطهر قرار داشت رسیدیم.  در اطراف شهر نیروهای نظامی زیادی با وسایل جنگی مستقر شده بودند و شهر حالت حکومت نظامی داشت . بعداز گرفتن وضو ،از عبور سیطره ها و محل تفتیش عبور کردیم .از دور گنید ریبای امامان معصوم عسگرین هویدا شد.در مسیر شربت رعفرانی خورده و بر پیشانی همراهان سربند یا حسین بسته شد. به داخل صحن رفتیم.گنبدی که بدست داعشی ها تخریب شده بود بهتر از قبل ساخته شده و حرم در حال توسعه و سا خت وساز بود.  بعداز زیارت و خواندن نماز جماعت و صرف ناهار حضرتی سوار بر اتوبوس شده و بسمت کاظمین به حرکت درامدیم.راه طولانی و خسته کننده بود و بچه ها خسته شده بودند و بی تابی می کردند .بالاخره در فاصله زیادی از حرم جوادین علیه الساام پیاده شده و حدود چهل دقیقه ای در راه بودیم.شام مختصر خوردیم و به  حرم باصفای امامین موسی ابن جعفر و امام جواد وارد شده و بعد از خواندن ریارت دست جمعی اقای قنبر زاده و زیارت ضریح و نماز به سمت اتوبوسها حرکت کردیم .حدود ساعت یازره ونیم از شهر بغداد  و رود بزرگ فرات عبور کردیم .خیلی خسته بودم حدود ساعت سه بیدار شدم که دیدم نزدیک مرز مهران هستیم. امسال تجربه رفتن گروهی به کربلا را داشته و با دو اتوبوس ترانزیتی از طرف هیات روضه الشهدا به کربلا رفتیم این اتوبوسها با ما به داخل خاک عراق امدند و بعداز گذشت از مرز مهران به نجف رفته و سپس ما را به حله رسانده و از انجا پیاده روی را اغاز کردیم و اتوبوسها در کربلا بعد از اربعین ما را سوار کردند. متاسفانه در زمان رفتن حدود 12 ساعت در مرز مهران معطل شدیم و با بارندگی شدید که ناکنون به چشم ندیده بودم مواجه شدیم ولی در برگشت خیلی راخت از مرز عبور کرده و وارد حاک کشور عزیزمان شدیم.