بیاد پدر

بسمه تعالی

سیزدهم رجب میلاد خجسته مولی الموحدین مولود کعبه امیر مومنان حضرت امام علی (ع)را که پدر شیعیان عالم است را روز پدر نام نهاده اند.در طول هفته گذشته که هربار بحث نحوه تجلیل و تکریم از پدران در برنامه های صدا و سیما مطرح می شد ناخود آکاه غمی  وصف ناپذیرسراسر وجودم را فر ا      می گرفت.یاد پدر و دلسوزیها و محبت او در ذهنم غوطه ورمی گشت.

.آری پنج سالی است که وجود پرمهر او را از دست داده ایم و همانگونه که مادر در آخرین روزهای حیات او بخواب دید که سقف منزل فرود آمد و برسرمان ریخت اینچنین شدو  سایه او از سرمان کنار رفت و در غم این نعمت الهی فرو رفتیم.او که سالها برایمان رنج کشید و از دست رنج حقوق معلمی خود هم خانواده ما و خانواده پدریش را  مراقبت نمود.  یتمی  در ابتدای جوانی موجب گشت بعنوان فرزند ارشد خانواده   با تلاش و زحمت طاقت فرسا خواهران را با کمک مادرش به خانه بخت فرستاده و برادرانش را پدری کند.

روزهای سختی که با دوچرخه بهمراه مادرم فرسنگها راه را  در سرما و گرمای شدید طی کرده و به روستاهای اطراف قم رفته و به تعلیم و تربیت نونهالان روستایی می پرداخت. او  سالها در مدارس  ابتدایی قم و سپس درهنرستان صنعتی به شغل شریف معلمی و استادکاری ومعاونت پرداخت و حتی در دوران بازنشستگی نیز دست از تلاش برنداشته و درکنار دانشجویان دانشگاه قضایی قم منشاء اثر بسیار بود.

ساده زیستیُ کمک به دیگرانُ بی علاقگی به دنیا و زهد  و تقوی از ویژگیهای این سیدعزیز بود .

روزهای آخر عمرش رافراموش نمی کنم که پس از بازگشت از سفر معنوی خانه خدا وزیات مرقد شریف پیامبر مکرم اسلا م برای زیارت جد بزرگوارش امام رضا (ع) بهمرا مادرم به مشهد مقدس رفت و پس از این سفرها  در حالی که پاکی ووارستگی بر نورانیت او افزوده بود  به دیار باقی شتافت.

ومن هنوز در حسرت  دیداربا او در قبل از مرگ باقی مانده امُ کاش می توانستم در دقایق آخر در کنار او باشم و با او سخن بگویم نصایحش را بشنوم و.......

یاد همه پدران از دست رفته گرامی باد ( فاتحه)

ماه رجب را دریابیم

عقده دل وانما ماه رجب می رسد... هلهله کن عاکفا ماه طرب می رسد
حلقه عشاق را کعبه دل آمده ...کعبه عشاق را عاشق رب می رسد
 معتکفا هو بگو، زین همه نیکو بگو... حید کرار روز، زاهد شب می رسد
چهره ز غم بر کنید، لب به سخن وا کنید ...از دل این قبله گه، مردِ ادب می رسد
رو سوی بطحا نما، چشم دلت را گشا... منبر و محراب را، مرد خُطَب می رسد

ماه پرفضیلت رجب المظفر سایه پر مهر خود را بر سرما گسترده و سفره نعم الهی بر روی میهمانان الهی باز گشته. عده قلیلی از مومنین قدر  آن را دانسته و از آن بهره ها برده و گروهی دیگر در غفلت بسر برده و  آنرا نادیده  انگاشته و خود را مشغول امور روزمره نموده  .امیداست اگر این ماه را درک نکرده لااقل شعبان را و یا رمضان را و شبهای قدر را.... 

ماه مبارک رجب از راه رسید.

این الرجبین

روزهها درپی هم می گذرد و ما جه بخواهیم و چه نخواهیم از زمانهای مختلف عبور می کنیم .عمرمان سپری می شود ودر گیرو دار دنیا روزهایمان را به تندی باد می گذرانیم ناگاه بخود می آییم که سنمان از .... گذشته و گاهی خاطراتمان را نیز از یاد برده ایم . در این بین از میان  روزهها و ماههایی عبور می گنیم که بسیار گرانبها هسند . اگر آنها را دریابیم و از آنها بهره گیریم آن قسمت از عمرمان زرین و ماندنی می گردد ولی آگر قدر آنها را ندانیم این ایام ارزشمند را ازدست داده و زیانکارشده ایم و بعدا در حسرت آنها خواهیم ماند. از جمله این روزهها  روزهای ماه رجب است.و درپی آن شعبان و رمضان. امیداست بخود آییم و از خدا بخواهیم تا کمککمان کند تا این ایام را دریابیم و با توجه به خدا و عبادات این ماه مسیر حرکتمان را درست و درست تر کنیم. ادامه دارد

مدیران اسلامی

                                                                          بسمه تعالي

 

                نقش مديريت اسلامي در جلب مشاركتهاي مردمي

 

      مشاركت مردم در امور اجتماعي ، از مباحثي است كه در جوامع مختلف مورد توجه مي باشد.اين موضوع امروزه در توسعه و تحول كشورهاي روبه رشد از اهميت زيادي برخوردار است.

    بسياري از صاحبنظران براين اعتقادند كه بدون حضور فعال مردم در صحنه ها و اراده ملي، دولتمردان قادر به حفظ نظام ، ايجاد تحولات اساسي و حل مشكلات اجتماعي نخواهند بود. از اين رو حكومتها سعي بر جلب افكار عمومي و نظريات و آراء مردم دارند. حضور مردم در اداره كشورها بقدري مهم است  كه حتي حكومتهاي غير مردمي  نيزسعي مي كنند حكومت خود را مردمي جلوه دهند.

   در نظام مقدس جمهوري اسلامي ايران كه با خواست و اراده ملت شكل يافته ، حضور مردم در صحنه هاي مختلف سياسي ، اجتماعي و اقتصادي در همه دوران پس از انقلاب بخوبي بچشم مي خورد .

    ملت ايران بدليل اينكه اين نظام را از خود مي دانند، براي حفاظت از آن سختيها و مشكلات بسياري را تحمل كرده و فداكاريهاي زيادي را از خود نشان داده اند. در طول هشت سال دفاع مقدس در برابر دشمن متجاوز ايستاده و اقتدار كشور  را حفظ كرده اند . در برابر توطئه هاي مختلف مستكبران و منافقان مردانه ايستادگي كرده اند. پس از آن كوشيده اند تا ميهن خود را ساخته و مستقل از ابر قدرتها به فنون جديد علمي دست يابند. در اين مسير مسئولين نظام همواره به مردم تكيه نموده و از مشاركت آنان بهره مند شده اندوهمواره مردم را به ماندن در صحنه و همكاري و معاضدت بويژه در سازندگي كشور تشويق نموده اند. در همين رابطه است كه  رهبر مظم انقلاب فرموده اند مشاركت در سازندگي كشور يك فريضه محسوب مي شود. و بر اجراي اصل 44 تاكيد داشته اند.

   براين اساس نويسندگان و آگاهان به مسائل اجتماعي  وظيفه دارند تا در جهت اين امر مهم گام تلاش نمايند.       بيان راههاي عملي حضور مردم در سازندگي كشور و دادن اگاهي و اطلاعات، ضمن حفظ حضور مردم در صحنه ، زمينه مشاركت رابيش از پيش فراهم خواهد ساخت.

    در اين مقاله سعي مي شود تا با بضاعت كم اين نويسنده بصورت مجمل به يكي از عوامل موثر در اين موضوع پرداخته شود.

       بدون شك يكي از عوامل موثر براي حضور فعال مردم در اجتماع ، مديران و مسئولين هر جامعه مي باشند.مدير هردستگاهي وقتي مي تواند در اجراي برنامه هاي خود موفق گردد كه به  افراد جامعه محدود خود بها داده و با تدبير و هدايت آگاهانه اداره خود موجبات تشويق و ترغيب مردم و كاركنان خود را بوجود آورد. آنان زماني ميتوانند مشاركت مردم را كسب نمايند كه اولا خود به اين موضوع اعتقاد داشته باشندو ثانيا  اين موضوع را از طريق تبيين و آموزش كافي به زير مجموعه خود منتقل كند.

      مديراني كه در نظام اسلامي كار مي كنند بايستي براي حضور هرچه بيشتر مردم در صحنه ها و ياري جستن از آنان نكات زير را مد نظر قرار دهند:

    

 

 1-امانتداري:                                                                                                                       (2)

        در نظام اسلامي مسئوليتها و سمتها بعنوان امانت الهي در اختيار كارگزاران قرار مي گيرد . آنان بايد درحفظ اين امانت كوشا باشند. در كشور ما اين  پستها ومديريتها ، بسادگي بدست مسئولين نرسيده است. بلكه با تلاش و ايثار ملت و                                                     جانفشانيهاي بسياري از جوانان و بزرگان وهمچنين امنيتي كه در برابر دشمنان بوجود آمده اين پستها در اختيار          قرار گرفته است .

    مسئولين نبايستي با در دست گرفتن قدرت، مردم را فراموش كرده و خود را از آنان جدا نمايند . بفرموده رهبر كبير انقلاب اسلامي حضرت امام خميني (ره) "مردم ولي نعمت ما هستند" . خدمت به آنان  خدمت به خداست و اجر فراوان دارد و خداي ناكرده خيانت به اين امانت الهي گناه نا بخشودني است و عذاب الهي را بهمراه دارد.                  

   خداوند متعال در سوره نساء آيه 58 مي فرمايد :" ان الله يامركم ان تود الامانت الي اهلها " يعني "خداوند امر مي كند كه امانات را به اهلش بسپاريد" بنابراين حافظ امنت الهي بايد بكوشد تا اين امانت به اهلش سپرده شود و از حقوق تمام كساني كه در قلمرو مسئوليت او هستند حفاظت كند.

   2- صداقت :

        از لوازم اصلي شيوه مناسبات مدير با اطرافيان خود ، صداقت و راستگويي است.  و اينكه با ديگران خوب و درست سخن بگويد در آيه 70 سوره احزاب خداوند متعال مي فرمايد "يا ايهاالذين امنوا اتقوالله و قولواقولاسديدا"اي كسانيكه ايمان آورده ايد متقي و خدا ترس باشيد و هميشه محكم و به حق و صواب سخن گوئيد.

 مدير اسلامي بايد مسايل و مشكلات خود را صادقانه با مردم در ميان بگذارد تا آنان در جريان موانع و مشكلات راه قرار گيرند و حقايق به آنها گفته شود تا آنان بتوانند قضاوتهاي درستي در باره  تصميمات گرفته شده  داشته باشند .مديران بايد از دادن وعده هاي دروغين و فريبنده بپرهيزند و اگر وعدهايي به مردم داده اند  آنرا اجرا كنند و بدانند كه در محضر خدايند و مردم نيزكردار آنان را تحت نظر دارند و بزودي بايد پاسخگوي سخنان و اعمال خود  باشند.                               بهرحال وقتي مردم مسئولين خود را صادق بدانند آنها را درك كرده ودر هر زماني بياري آنان مي شتابند.

   3-اخلاق اسلامي و گشاده رويي:

     مدير اسلامي از روش و اسلوب طا غوتيان دوري مي گزيند و افراد را با روي خوش مي پذيرد و مودب به آداب اسلامي است . تكبر و نخوت اورا نمي گيرد و خود را خادم مردم دانسته و با تواضع و فروتني با آنان برخورد مي نمايد. چنانچه  برخوردهاي رهبر معظم انقلاب با مردم خود درسي است براي همه مديران و مسئولين جامعه، او بارها فرموده است" ما نوكر مردم هستيم ."

         .داشتن اخلاق نيكو وكريمانه و مهرباني با ارباب رجوع و تواضع و برخورد مناسب با زيردستان از ويژگيهاي مدير اسلامي است .در همين رابطه حضرت علي (ع) مي فرمايد: " براي رعيت بالت را فرود آور و رويت را بگشا و مباداخويشتن را از رعيت پنهان كني" و امام صادق (ع) نيز مي فرمايد " سخت دل و ترش رو مباش كه مردم را از نزديكي به تو بد آيد ". مديري كه اينگونه با مردم رفتار نمايد .مردم را همراه خود كرده و پشتيبان او خواهند بود.

   4- ساده زيستي:

     حضرت امير (ع) كه الگوي مديران اسلامي بوده و رفتار كردارو گفتارش بايستي مد نظر قرار گيرد . هيچگاه محرومان را فراموش نكرد وتاريخ شاهد ساده زيستي و حمايت مداوم او از محرومين بود.  آن امام همام در ارتباط با   

                                                                                                                                      (3)

ويژگيهاي مديران متقي كه بايستي جامعه را هدايت كنند مي فرمايد" آنان خورد و خوراكشان در حداقل ،در معيشت ساده و بي تكلف هستند."مديران اسلامي بدون تشريفات امور زندگي خود را مي گذرانند در جلسات و ميهمانيهاي پر زرق و برق شركت نكرده و رعايت حال توده محروم و گروه ضعيف جامعه را مي نمايند و به طبقه محروم عنايت بيشتري داشته و انان را قبل از مرفهين و طبقه ثروتمند مشمول عدل و داد مي نمايند .

اگر نظامي چنين نباشد و كارگزارانش اينگونه نيانديشند و براي آنان كوخ نشين و كاخ نشين يكي باشد و بلكه در كنار كاخنشينان و متمولين قرار گرفته و امكانات در دست خود را به سمت آنان سرازير كنند و نكوشند كه توانگران را به به حقوق از دست رفته تهيدستان و محرومان آشنا كنند و دست افتادگان را نگيرند  آن نظام دوام نخواهد يافت.

      5 - مجري عدالت:

     صفت عدالت بمعناي انصاف داشتن و هرچيزي را در جاي خود قرار دادن است.  حضرت علي (ع) در حكمت 223

مي فرمايد: "العدل الانصاف" ( عدل همان انصاف در بين مردم است.) اجراي عدالت بمنظور تامين اآرامش دلها و تامين اطمينان امري ضروري است . وقتي مردم متحد و منسجم مي شوند كه در بين آنها انصاف رعايت شود .مديران بايستي بر اساس عدالت اداره امور را پيگيري نموده و از هرگونه تبعيض و بي عدالتي كه موجب ابين رفتن آرامش مردم ميگردد بپرهيزند.

     تشويق و ترغيب نيكوكاران و خيرين  براي حل مشكلات و ايجاد عدالت بسيار مهم مي باشد. حضرت علي (ع) خطاب به مالك اشتر مي فرمايد : "ونبايد نيكوكاران و بد كاران نزد تو به يك پايه باشند كه اين امر نيكوكاران را از نيكويي كردن و بد كاران را به بدي كردن وادار و هريك از ايشان را به آنچه گزيده جزا ده."

6- مشورت با مردم:

مديران هرگز نبايد خود را عقل كل بدانند ،بايد براساس اصل و شاورهم في الامر با مردم صاحب عقل و خردمند و انسانهاي شايسته و با ايمان مشورت نمايد.

   امير مومنان (ع) در نامه خود به مالك اشتر مي فرمايد : "اي والي مصر، تو را به استفاده از انديشه         خير انديشان و عناصر صالح وصيت مي كنم ."

                             عقل قوت گيرد از عقل دگر                       پيشه گير كامل شود از پيشه ور

    حضرت علي (ع) همچنين مي فرمايد:" اگر شخصي هستي كه مردم ونظريات آنان را به هيج مي انگاري و هيچ ارزشي  براي افكار مردم كه فرض بر اين است كه براي خدمت به آنان مامور شده اي قائل نيستي در اينصورت وقتي مردم از تو ناميد شوند و بدانند كه فقط هدف و راي خود برايت مهم است  وهرچه بخواهي عمل مي كني و آنچه برايت مطرح نيست مردم و قانون و مقرارات است زود باشد كه ديگر از تو درخواستي نكرده و پي كار خود روند و نسبت به مسائل  بي اعتنا گردند."

       نكات  ديگري نيز وجود دارد كه بخاطر كوتاهي مطالب از ذكر آنها خودداري مشود .بهرحال چنانچه مديران توجه به اينگونه امور نموده و از مكتب تعالي بخش اسلام بهره مندگردند ميتوانند به شايستگي اين امانت الهي را حفظ نموده و مردم عزيز را به دستگاههاي خود مرتبط و همراه نمايند.

      

                                                                                                                                         (4)

همراهي خيرين مدرسه ساز در كنار وزارت آموزش و پرورش كه توسط سازمان نوسازي مدارس صورت گرفته است گواه و نمونه اي از حضور مردم در سازندگي كشور است. مشاركت مردم در مدرسه سازي نه تنها مدارس بشماري را در  اقصي نقاط مختلف و محروم كشور بوجود آورده است بلكه فرهنگ ايثار مال و از خود گذشتگي و قيامت باوري را دربين كودكان و نوجوانا ن متنشر ساخته است                                 

    اميد ميرود باحضور خيران مدرسه ساز و همكاريهاي دولتمردان در جهت تحقق عدالت آموزشي گامهاي بلندي برداشته شود.

                                                                                                           والسلام

 

         

 

قسمت دوم اهمیت مشارکت عمومی در جامعه اسلامی

بسمه تعالی

                               اهميت و ضرورت مشاركت عمومي درجامعه اسلامي (2)

 

آنچه گذشت: در قسمت قبل نوشتيم كه انسانها بر اساس ديدگاههايي كه متاثر ازمكاتب دريافت مي نمايند بصورت فعال يا غير فعال در امور اجتماعي مشاركت مي كنند .   بعضي از مكاتب چون قائل به آخرت نمي باشند نه تنها براي كمك به ديگران نمي كوشند بلكه با توجه به اينكه همه چيز را در اين دنيا مي دانند تلاش مي كنند در جهت منافع خود حتي از حقوق ديگران نيز بهره بگيرند و در ادامه  به ديدگاه اسلام در مورد  توجه مردم به مشاركت در امور اجتماعي و انجام كارهاي خير و تلاش براي رفع مشكلات ديگران اشاره گرديد و در ارتباط با انفاق بيان شد در آيات و روايات زيادي به اين موضوع اشاره شده است و به يكي از اين آيات كه براي  تشويق و ترغيب مسلمانان براي انجام انفاق بود پرداختيم .

      .بي شك معتقديم كه خيرين مدرسه ساز از باهوشترين و موفقترين اقشار جامعه هستند .آنان كه امكانات خود را در بهترين راه يعني ساختن انسانهاي شايسته و فراهم نمودن زمينه رشد و تعالي آينده سازان  كشور مصروف ميدارندو مشكلات بسياري را در جمعه مرتفع مي سازند. آنان بخوبي مي دانند كه اگر اين معامله را با خدا انجام دهند همانطوريكه در آيه قبل به آن اشاره رفت ،اجر و مزد بسياري كه از درك انسان خارج است نصيب آنها خواهد شد. بنابراين با دقت در انجام اقدامات خير خواهانه خود و رنگ خدايي دادن به آن از بهره فراوان در دنيا و آخرت نصيب خواهند برد. فلذا در اين قسمت برآنيم كه با استفاده از آيات الهي مواردي را كه كار خير و انفاق را ضايع مي سازد و چگونگي انفاق بپردازيم.

                                             چگونه بايد انفاق كرد؟

 

الف- از اموال پاك بايد انفاق كرد.

ياأَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ أَنفِقُواْ مِن طَيِّبَاتِ مَا كَسَبْتُمْ وَمِمَّا أَخْرَجْنَا لَكُم مِّنَ الأَرْضِ وَلاَ تَيَمَّمُواْ الْخَبِيثَ مِنْهُ تُنفِقُونَ وَلَسْتُم بِآخِذِيهِ إِلاَّ أَن تُغْمِضُواْ فِيهِ وَاعْلَمُواْ أَنَّ اللّهَ غَنِيٌّ حَمِيد ٌ(267بقره)

"اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد! از پاكيزه‏ترين چيزهايى كه بدست آورده‏ايد و از آنچه ما براى شما از زمين رويانيده‏ايم، انفاق كنيد وبراى انفاق به سراغ قسمت‏هاى ناپاك (وپست) نرويد، درحالى كه خود شما هم حاضر نيستيد آنها را بپذيريد مگر از روى اغماض (وناچارى) وبدا نيد كه خداوند بى‏نياز و ستوده است."

از امام صادق (ع) نقل شده است كه اين آيه در باره جمعي نازل شده است كه ثروتهايي را از طريق ربا خواري جمع آوري كرده و از آن براي خدا انفاق مي كردند. كه خدا آنها را از اين كار نهي كردهمچنين از امام علي (ع)در تفسير مجمع البيان نقل شده است كه اين آيه در باره كساني نازل شده است كه به هنگام انفاق ، خرماهاي خشك و نامرغوب را با خرماهاي خوب مخلوط مي كردند بهرحال اين دو شان نزول تفاوتي ندارد و ممكن است براي هردو گروه نازل شده باشد.

 در اين آيه مباركه سخن ازچگونگى اموالى است كه بايد انفاق گردد.
نخست مى فرمايد: ((اى كسانى كه ايمان آورده ايد از اموال پاكيزه اى كه ازطريق تجارت ) به دست آورده ايـد و از آنچه از زمين براى شما خارج كرده ايد (ازمنابع و معادن زيرزمينى و از كشاورزى و زراعـت و باغ  )انفاق كنيد
در واقـع قـرآن مـى گويد, ما منابع اينها را در اختيار شما گذاشتيم بنابراين نبايداز انفاق كردن بخشى از طيبات و پاكيزه ها و ((سرگل )) آن در راه خدا دريغ كنيد.
سـپس براى تاكيد هر چه بيشتر مى افزايد: ((به سراغ قسمتهاى ناپاك نرويد تااز آن انفاق كنيد در حـالـى كـه خـود شـمـا حاضر نيستيد آنها را بپذيريد, مگر از روى اغماض و كراهت )) (ولا تيمموا الخبيث منه تنفقون ولستم بخذيه الا ان تغمضوافيه).
از آنـجـا كـه بعضى از مردم عادت دارند هميشه از اموال بى ارزش و آنچه تقريبااز مصرف افتاده و قابل استفاده خودشان نيست انفاق كنند اين جمله صريحا مردم را از اين كار نهى مى كند.
در حقيقت , آيه به نكته لطيفى اشاره مى كند كه انفاق در راه خدا, يك طرفش مؤمنان نيازمندند, و طـرف ديگر خدا و با اين حال اگر عمدا اموال پست و بى ارزش انتخاب شود, از يك سو تحقيرى اسـت نـسبت به نيازمندان كه ممكن است على رغم تهيدستى مقام بلندى از نظر ايمان و انسانيت داشته باشند و روحشان آزرده شود و از سوى ديگر سؤادبى است نسبت به مقام شامخ پروردگار.
و در پـايـان آيـه مى فرمايد: ((بدانيد خداوند بى نياز و شايسته ستايش است ))(واعلموا ان اللّه غنى حميد.
يعنى نه تنها نيازى به انفاق شما ندارد, و از هر نظر غنى است , بلكه تمام نعمتها را او در اختيار شما گذارده و لذا حميد و شايسته ستايش است

.
ب- آز بهترين آنچه دوست داريد انفاق كنيد.

"لَن تَنَالُواْ الْبِرَّ حَتَّى تُنفِقُواْ مِمَّا تُحِبُّونَ وَمَا تُنفِقُواْ مِن شَيْءٍ فَإِنَّ اللّهَ بِهِ عَلِيمٌ   (آيه92آل عمران)

"هرگز به نيكى دست نمى‏يابيد، مگر آنكه از آنچه دوست داريد، (در راه خدا) انفاق كنيد و بدانيد هر چه را انفاق كنيد، قطعاً خداوند به آن آگاه است."

 در اين آيه شريفه  فرموده است مالي كه انفاق ميشود بايستي بهترين و مورد علاقه ترين باشد در تفسير نمونه و نور آمده است :

      (رسيدن به مقام نيكوكاران واقعى ، شرايط زيادى دارد كه يكى از آنها انفاق كردن از اموالى است كه مورد علاقه انسان است ، زيرا عشق و علاقه واقعى به خدا، و احترام به اصول انسانيت و اخلاق ، آنگاه روشن مى شود كه انسان بر سر دو راهى قرار گيرد، در يك طرف مال و ثروت يا مقام و منصبى قرار داشته باشد كه مورد علاقه شديد او است ، و در طرف مقابل خدا و حقيقت و عواطف انسانيت و نيكوكارى ، اگر از اولى بخاطر دومى صرف نظر كرد معلوم مى شود كه در عشق و علاقه خود صادق است ، و اگر تنها در اين راه از موضوعات جزئى حاضر بود صرف نظر كند، معلوم مى شود عشق و علاقه معنوى او نيز به همان پايه است و اين مقياسى است براى سنجش ايمان و شخصيت .
در پايان آيه براى جلب توجه انفاق كنندگان مى فرمايد: ((آنچه در راه خدا انفاق مى كنيد (كم يا زياد از اموال مورد علاقه يا غير مورد علاقه ) از همه آنها آگاه است )) (و ما تنفقوا من شى فان الله به عليم).
و بنابراين هرگز گم نخواهد شد و نيز چگونگى آن بر او مخفى نخواهد ماند.

پيامهاي آيه

1- يگانه راه رسيدن به مقام نيكوكاران، انفاق خالصانه از امور مورد علاقه است، نه فقط ذكر و دعا. «لن تنالوا البرّ...»
2- در مكتب اسلام، هدف از انفاق تنها فقرزدايى نيست، بلكه رشد انفاق كننده نيز مطرح است. دل كندن از محبوب‏هاى خيالى وشكوفاشدن روح سخاوت، از مهم‏ترين آثار انفاق براى انفاق كننده است. «لن تنالوا البرّ»
3- دلبستگى به دنيا سبب محروم شدن از رسيدن به مقام برّ است. «لن تنالوا البرّ»
4- سعادتِ فرد در سايه نگاه اجتماعى وكريمانه اوست. «لن‏تنالواالبرّحتّى‏تنفقوا»
5 - بهترين چيز دوست داشتنى براى انسان «جان» است. پس شهدا كه جان خود را در راه خدا مى‏دهند، به بالاترين مقام بِرّ مى‏رسند. «تنفقوا مما تحبّون»
6- آنچه را كه خود دوست مى‏دارى انفاق كن، نه آنچه را كه بينوايان دوست مى‏دارند. زيرا ممكن است فقرا به جهت شدّت فقر، به اشياى ناچيز نيز راضى باشند. «ممّا تحبّون»، نه «ممّايحبّون»
7- انسانى كه تربيت الهى يافته، اسير مال و ثروت نيست، بلكه حاكم بر آنهاست. «تنفقوا ممّا تحبّون»
8 - در انفاق، اصل بركيفيّت است، نه كميّت. «ممّاتحبّون»
9- اسلام، مكتب انسان دوستى است نه مال دوستى. «تنفقون مما تحبون»
10- در انفاق نه افراط و نه تفريط، تنها بخشى از آنچه را دوست دارى، انفاق كن. «ممّا تحبّون»
11- محبّت به مال در نهاد هر انسانى هست: «ممّا تحبّون»آنچه خطرناك است، شدّت محبّت است كه مانع انفاق شود. «و انّه لحبّ الخير لشديد
12- مهم انفاق است حتّى اگر اندك باشد. «و ما تنفقوا من شى‏ء» آرى يك برگ زرد روى آب، مى‏تواند كشتى صدها مورچه شود.
13- حال كه خداوند انفاق ما را مى‏بيند، چرا در كمّ و كيف آن كوتاهى كنيم؟ بياييد بهترين‏ها را انفاق كنيم. «فان اللّه به عليم»

 

ج- انفاق  براي خدا باشدو نبايد منت گذاشت واذيت و آزار رساند.

در آيه 262سوره بقره يكي ديگر از شرايط انفاق را عدم منت گذاري وآزار رساندن مي باشد به اين آيه شريفه توجه كنيد:

"الَّذِينَ يُنفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ثُمَّ لاَ يُتْبِعُونَ مَا أَنفَقُواُ مَنًّا وَلاَ أَذًى لَّهُمْ أَجْرُهُمْ عِندَ رَبِّهِمْ وَلاَ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلاَ هُمْ يَحْزَنُونَ "

   " كسانى كه اموال خود را در راه خدا انفاق مى‏كنند و سپس به دنبال آنچه انفاق كرده‏اند، منّت نمى‏گذارند و آزارى نمى‏رسانند، پاداشآنها برايشان نزد پروردگارشان (محفوظ) است و نه ترسى دارند و نه غمگين مى‏شوند."

هدف اسلام از انفاق، تنها سير كردن شكم فقرا نيست، بلكه اين كار زيبا بايد بدست افراد خوب، يا شيوه خوب و همراه با اهداف خوبى باشد.
گاهى انسان گامى براى خدا بر مى‏دارد و كارى را به نيكى شروع مى‏كند، ولى به خاطر عوارضى از قبيل غرور يا منّت يا توقّع و يا امثال آن ارزش كار را از بين مى‏برد. با منّت، اثر انفاق از بين مى‏رود، چون هدف از انفاق تطهير روح از بخل است، ولى نتيجه‏ى منّت، آلود ه شدن روح مى‏باشد. منّت‏گذار، يا در صدد بزرگ كردن خود و تحقير ديگران است و يا مى‏خواهد نظر مردم را به خود جلب كند كه در هر صورت از اخلاص بدور است. مگر خداوند به خاطر همه‏ى نعمت‏هايى كه به ما داده بر ما منّت گذاشته تا ما با بخشيدن جزئى از آن بر خلق او منّت بگذاريم.
در مجمع البيان حديثى روايت شده است كه رسول اكرم صلى الله عليه وآله فرمودند: خداوند در قيامت به منّت گذاران، نگاه لطف آميز نمى‏كند.

پيامهاي آيه:

-        شروع نيكو كافى نيست، اتمام نيكو هم شرط است. «ينفقون... ثمّ لايُتبِعون... منّاً»
2- اسلام حافظ شخصيّت محرومان وفقراست و كوبيدن شخصيّت فقرا از طريق منّت را سبب باطل شدن عمل مى‏داند. «لا يتبعون... منّاً و لا اذىً»
3- اعمال انسان، در يكديگر تأثير دارند، يعنى يك عمل مى‏تواند عمل ديگر را خنثى كند. انفاق براى درمان فقر است، ولى منّت‏گذارى آنرا مايه‏ى درد فقرا مى‏گرداند. «ينفقون... لا يتبعون... منّاً و لا اذىً»
4- خداوند، آينده انفاق كننده را تضمين كرده است. «لا خوف عليهم ولا هم يحزنون»
5 - كسى كه بدون منّت و آزار وفقط براى خدا انفاق مى‏كند، از آرامشى الهى برخوردار است. «ينفقون اموالهم فى سبيل اللّه... لا خوف عليهم ولا هم يحزنون»

-         

د- براي خود نمايي و ريا انفاق نكنيد:

"يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ لاَ تُبْطِلُواْ صَدَقَاتِكُم بِالْمَنِّ وَالأذَى كَالَّذِي يُنفِقُ مَالَهُ رِئَاء النَّاسِ وَلاَ يُؤْمِنُ بِاللّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ فَمَثَلُهُ كَمَثَلِ صَفْوَانٍ عَلَيْهِ تُرَابٌ فَأَصَابَهُ وَابِلٌ فَتَرَكَهُ صَلْدًا لاَّ يَقْدِرُونَ عَلَى شَيْءٍ مِّمَّا كَسَبُواْ وَاللّهُ لاَ يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ"(264 بقره)

"اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد! بخشش‏هاى خود را با منّت وآزار باطل نسازيد، همانند كسى كه مال خود را براى خودنمايى به مردم، انفاق مى‏كند و ايمان به خدا و روز رستاخيز ندارد. پس مثالاو همچون مَثل قطعه سنگ صافى است كه بر روى آن (قشر نازكى از) خاك باشد (و بذرهايى در آن افشانده شود) پس رگبارى به آن رسد (و همه خاك‏ها و بذرها را بشويد) و آن سنگ را صاف (و خالى از خاك و بذر) رها كند! (رياكاران نيز) از دستاوردشان، هيچ بهره‏اى نمى‏برند وخداوند گروه كافران را هدايت نمى‏كند."

. مراد از ايمان نداشتن رياكار در انفاقش به خدا و روز جزا، ايمان نداشتن او به دعوت پروردگاري است كه او را به انفاق مي خواند، و ثوابهائي جزيل و عظيم به وي وعده مي دهد، چون اگر به دعوت اين داعي و به روز قيامت         ( روزي كه پاداشهاي اعمال در آن روز ظاهر مي شود ) ايمان مي داشت ، در انفاقش قصد ريا نمي كردو تنها عمل را براي خاطر خدا انجام مي داد و علاقمند به ثواب جزيل خدا مي شد. پس منظور از اينكه فرمود، ايمان به خدا ندارد اين نيست كه اصلا به خداوندي خدا قائل نيست . و از آيه شريفه چنين بر مي آيد كه ريا در هر عملي كه آدمي انجام مي دهد مستلزم نداشتن ايمان به خدا و به روز جزا در همان عمل است . فمثله كمثل صفوان عليه تراب ... ضمير در كلمه : فمثله به كلمه الذي در جمله : الذي ينفق ماله رئاء الناس بر مي گردد، پس مثلي كه در آيه زده شده براي كسي است كه مال خود را به منظور خودنمائي انفاق مي كند، و كلمه صفوان و نيز كلمه صفا به معناي سنگ صاف و سخت است ، و كلمه وابل به معناي باران تند و رگبار طولاني است. اين آيه وجه شباهت رياكار به سنگ را بيان مي كند، معناي وسيعي است كه هم در رياكار هست و هم در آن سنگ ، و آن بي اثر و سست بودن عمل است همچنانكه خاكي كه روي سنگ صاف قرار دارد با باراني اندك از بين رفته و نمي تواند اثري داشته باشد. و جمله : و الله لا يهدي القوم الكافرين حكم را نسبت به رياكار و كافر به وجهي عام بيان مي كند، و مي فرمايد: ريا كننده در رياكاريش يكي از مصاديق كافر است ، و خدا مردم كافر را هدايت نمي كند، و خلاصه معناي اين مثل آن است كه كسي كه در انفاق خود مرتكب ريا مي شود، در ريا كردنش و در ترتيب ثواب بر انفاقش حال سنگ صافي را دارد كه مختصر خاكي روي آن باشد، همينكه باراني تند بر آن ببارد ، همين باراني كه مايه حيات زمين و سرسبزي آن و آراستگي اش به گل و گياه است ، در اين سنگ خاك آلود چنين اثري ندارد، و خاك نامبرده در برابر آن باران دوام نياورده و بكلي شسته مي شود، تنها سنگي سخت مي ماند كه نه آبي در آن فرو مي رود، و نه گياهي از آن مي رويد، پس وابل ( باران پشت دار ) هر چند از روشنترين اسباب حيات و نمو است ، و همچنين هر چند خاك هم سبب ديگري براي آن است ، اما وقتي محل اين آب و خاك ، سنگ سخت باشد عمل اين دو سبب باطل مي گردد، بدون اينكه نقصي و قصوري در ناحيه آب و خاك باشد، پس اين حال سنگ سخت بود و عينا حال رياكار نيز چنين است : براي اينكه وقتي رياكار در عمل خود خدا را در نظر نمي گيرد، ثوابي بر عملش مترتب نمي شود، هر چند كه نفس عمل هيچ نقصي و قصوري ندارد، چون انفاق سببي است روشن براي ترتيب ثواب ، ليكن به خاطر اينكه قلب صاحبش چون سنگ است ، استعداد پذيرفتن رحمت و كرامت را ندارد. و از همين آيه بر مي آيد كه قبول شدن اعمال ، احتياج به نيتي خالص و قصدي به وجه الله دارد. شيعه و سني هم از رسول خدا (صلي الله عليه وآله و سلم ) روايت كرده اند كه فرمود: انما الاعمال بالنيات - معيار در ارزش اعمال تنها نيت ها هستند.

خوش بود هر كه را سخا باشد            ليك بايد كه بي ريا باشد

پيامهاي آيه:

  1- منّت گذارى و آزار فقير، پاداش انفاق و صدقات را از بين مى‏برد. «لا تبطلوا»
2- ريا، نشانه عدم ايمان واقعى به پروردگار وقيامت است. «ينفق ماله رئاء النّاس و لايؤمن باللّه»
3- انفاق مهم نيست، انگيزه و روحيّه‏ى انفاق كننده مهم است. «رئاء الناس»
4- اعمال شخص منّت گذار، رياكار وكافر، تباه است. كلمه‏ى «فمثله» قابل تطبيق با هر سه گروه است.
5 - رياكار، عاقبت رسوا مى‏شود و حوادث، كاشف حقايق است. «فتركه صلداً»
6- رياكار نه تنها از پاداش آخرت محروم است، بلكه رشد روحى را نيز كسب نكرده است. «لا يقدرون على شيى‏ء»
7- منّت‏گذار ورياكار، در مدار كفر ومورد تهديد قرار مى‏گيرد. «لايهدى القوم الكافرين

   در پايان اين بخش نمونه هايي از انفاق مومنين صدر اسلام آورده مي شود

    نمونه‏هايى از انفاق مؤمنان :
1- ابوطلحه انصارى، بيشترين درختان خرما را در مدينه داشت وباغ او محبوب‏ترين اموالش بود. اين باغ كه روبروى مسجد پيامبر صلى الله عليه وآله واقع شده بود، آب زلالى داشت. رسول‏خداصلى الله عليه وآله گاه وبى‏گاه وارد آن باغ مى‏شد واز چشمه‏ى آن مى‏نوشيد. اين باغ ِ زيبا و عالى، درآمد كلانى داشت كه مردم از آن سخن مى‏گفتند. وقتى آيه نازل شد كه «لن‏تنالوا البرّ حتى...» او خدمت پيامبر رسيد وعرض كرد: محبوب‏ترين چيزها نزد من اين باغ است، مى‏خواهم آن را در راه خدا انفاق كنم. پيامبرصلى الله عليه وآله فرمود: تجارت خوبى است، آفرين بر تو، ولى پيشنهاد من آن است كه اين باغ را به فقراى فاميل و بستگان خويش دهى. او قبول كرد وباغ را بين آنان تقسيم نمود.
2- مه مانى بر ابوذر وارد شد، ابوذر گفت: چون من گرفتارى دارم، شما خودتان يكى از شتران مرا نحر و غذا تهيه كنيد. آنها شتر لاغرى را انتخاب كردند. ابوذر ناراحت شد و پرسيد: چرا شتر فربه و چاق را نياورديد؟ گفتند: آن را براى نياز آينده تو گذاشتيم. ابوذر فرمود: روز نياز من روز قبر من است.
3- وقتى فاطمه زهراعليها السلام را در شب عروسى به خانه شوهر مى‏بردند، فقيرى از حضرت پيراهن كهنه‏اى خواست. فاطمه زهرا عليها السلام به ياد اين آيه «لن تنالوا البر...» همان پيراهن نوى عروسيش را انفاق كرد.
4- عبداللّه‏بن جعفر، غلام سياهى را ديد كه در باغى كارگرى مى‏كند، به وقت غذا سگى وارد باغ شد و در برابر غلام نشست. غلام لقمه‏اى به او داد، باز سگ با نگاه خود تقاضاى غذا كرد، غلام غذاى خود را لقمه لقمه به او داد تا تمام شد. از او پرسيد: خودت چه مى‏خورى؟ گفت: من امروز سهمى ندارم. پرسيد: چرا اين كار را كردى؟ گفت: اين سگ از راه دور آمده و گرسنه بود. عبداللّه از فتوّت اين غلام تعجّب كرد. آن باغ و غلام را خريد، غلام را آزاد كرد و باغ را به او بخشيد.
در احاديث ذيل آيه
" لن تنالوا البر.." مى‏خوانيم كه راه رسيدن به برّ، كمك به والدين است قبل از درخواست آنان، گرچه بى‏نياز باشند.
امام صادق‏عليه السلام به مفضل‏بن عمر فرمود: از پدرم شنيدم كه مى‏فرمود: كسى كه سال بر او بگذرد و از مال خود، كم يا زياد به ما نرساند، خداوند روز قيامت به او نظر نمى‏كند، مگر آنكه او را ببخشد. اى مفضل! اين تكليفى است كه خداوند آن را بر شيعيان لازم كرده آ نگاه كه در كتاب خود مى‏فرمايد: «لن تنالوا البرّ...» پس ما برّ و تقوى و راه هدايت هستيم

                                                                                     ادامه دارد

                                                                       

  ماخذ:

تفاسير نور- الميزان و نمونه                                          

ضرورت مشارکت عمومی در جامعه اسلامی

                                                               بسمه تعالي

                              اهميت و ضرورت مشاركت عمومي در جامعه اسلامي(1)

     حضور ارزشمند نيكوكاران و خيرين در جريان مدرسه سازي موجب توجه به انگيزه و اهميت اقدامات خير خواهانه آنان گرديده است .شناخت اين انگيزه ها و و بررسي علل حضور آنان و آثار  كارخير آنها در سطح جامعه  و همچنين ارزش و اهميتي كه دين مبين اسلام براي آن قائل است، لزوم توجه به اين موضوع مهم را  بيش از پيش روشن نموده ومجريان امر  را در برنامه ريريها و اجراي آن ياري مي رساند.

  در هر جامعه انسانها يي با انگيزه ها و خواستهاي متفاوتي وجود دارد .بعضي چنان در خود و يا حداكثر خانواده خود غرق و گرفتارند كه به اطرف خود هيچ توجهي ندارند. تمام تلاش خود را براي حل مشكلات خو دشان بكار مي گيرند . به حال آنها فرقي نمي كند كه در همسايگي و يا در شهر و كشور آنها چه مي گذرد . مهم اين است كه او زندگي خوب و خوشي داشته باشد.

ليكن بعضي از انسانها از محدوده خود خارج شده و در فاميل و اقوام خود مرجع رسيدگي به  حل مشكلات شده و داراي اعتبار خاصي ميگردند. آنها روحيه بخش فاميل بوده و مرحم گذار آلام و  دردهاي  آنان مي باشند. .گروهي ديگر از افراد جامعه ، از محدوده نزديكان و فاميل بيرون آمده ، بچه هاي شهر خود را بچه هاي خود ميدانند و مشكلات همشهريان را مشكلات خود دانسته و مي كوشند تا خدمات خود را در بين آنان ساري و جاري نمايند . در مرحله بعدي  آدمهايي هستند كه شهر، كشور، نژادو دين و مذهب   آنها را محدود نساخته و اگر اتفاقي در آنطرف دنيا بيافتد آنان را تحت تاثير قرار داده و تا اقدامي در اينجهت انجام ندهند از پا نمي نشينند و بقول سعدي عليه الرحمه شاعر شيرين سخن كه مي فرمايد:

بني آدم   اعضاي     يكديگرند                 كه در آفرينش زيك گوهرند

چو عضوي بدرد آورد   روزگار                  دگر عضوها را   نماند   قرار

تو كز محنت ديگران بي غمي                 نشايد كه نامند نهند    آدمي

       به فراخور داشتن اين ديد گاه ها ، انسانها ارزش و اعتبار خاصي پيدا مي نمايند و بميزان داشتن اين ديدگاه ها ، جامعه را تحت تاثير خود قرار مي دهند.آنچه مي تواند اين  عقايد را در افرا د ايجاد كند وجود مكاتب مختلف   مي باشد.كه افراد به تاسي از آنها مي توانند ديدگاههاي خود را نيز تغيير دهند.

    در اين ميان مكاتبي وجود داردكه  به فرو رفتن فرد در خود اصرار مي ورزد. اومانيسم كه اصالت را به انسان مي دهد مي كوشد تا فردي را بسازد كه  تنها به زندگي دنيوي تكيه زده  و بكوشد تا در اين دنيا به  سود خود و حداكثركاميابي و لذت جويي بپردازد و تمام امكانات و سرمايه ها را براي رسيدن به اهداف خود بكار بندد و تمام موانع را برطرف كند و حتي اگر لازم باشد از وجود ديگران براي مقاصد خود بهره گيري نمايد .    متاسفانه روح حاكم بر فرهنگ غرب بر همين تفكر استوار گرديده وبدينجهت  پيوند انسانها را حتي با خانواده خود سست  و ناپايدار نموده است .

برخلاف اومانيسم ، اديان الهي تمام تلاش خود را براي پيوند زدن بين انسانها قرار داده است.در اين مكتب هرچه انسان از دايره خود بودن خارج شده و به فكر ديگران باشد و براي آنها تلاش نمايد در پيشگاه خدا محبوبتر و شايسته تر است .

     در دين مبين اسلام نيز به جماعت اهميت خاصي داده شده است  وكلام الهي "يداله مع الجماعه"  بمعناي "دست خدا با جماعت است" مويد همين مدعاست. تاكيد بر عباداتي همچون نماز جماعت در چندين وعده در روز ونماز جمعه در هر هفته موجب اجتماعي بودن مسلمين ميگردد ودر همين رابطه  بايد افراد جامعه براي حل مشكلات يكديگر در حد امكان فعاليت نمايند . پيامبر مكرم اسلام و ائمه اطهار در راه   سعادت بشر   زحمات طاقت فرسا وتلاشهاي بسياري داشته و مصائب  و مشكلات بسياري را  در اين راه تحمل كرده اند .

      تاريخ هيچگاه تلاش بي وقفه  حضرت محمد (ص) را فراموش نخواهد كرد او كه بدون هيچ اجرو مزدي براي هدايت انسانها  انواع شكنجه ها و نا ملايمات را تحمل كرد .آنچنان خود را  به زحمت مي انداخت واز اينكه مردم هدايت نمي شدند  اندوهگين و ناراحت مي شد كه خداوند  در ابتداي سوره طه مي فرمايد " ماانزلنا عليك القران لتشقي" ما قران از آن براي تو نازل نكرديم كه خويشتن را به رنج در افكني.

   در اسلام به مسلمين سفارش شده تا از احوال همسايگان و آشنايان آگاهي داشته باشندو در مشكلات و سختيها آنها را دريابند. در بعضي از روايات از پيامبر مكرم اسلام نقل شده است كه ايشان فرمود "هركس صبح كند و براي امور مسلمين اهتمام نورزد از ايشان نبوده و مسلمان نيست."               اسلام  مرزهاي جغرافيايي  و نژاد و قوميتها را كنار زده و انسانها را در مرز عقيده و انديشه برادر و همراه مي سازد.و قران كريم مومنان را برادر ميداند.

     بنابراين آنان كه با مكتب رهايي بخش اسلام آشنايي دارند به روابط با ديگران اهميت مي دهند ،انسانها را عيال خدا مي دانند و براي رفع مشكلات آنان مي كوشند . در چنين جامعه اي هركس نبايد در انديشه خود باشد و اموال خود را از هر راهي بدست آورد و بعد اين اموال و ثروت ها را امانت الهي مي داند .  در اينجا بياد سخن يكي از خيرين مدرسه ساز بنام آقاي مرداني آذري مي افتم كه با الهام از همين مكتب الهي مي فرمود اين اموال براي ما نيست بلكه امانت الهي است كه در دست من و برادران من است و ما كليد دار اين خزائن هستيم. و او و برادرانش با اين بينش تعداد بيشماري مدارس مجهز در نقاط مورد نياز براي دانش آموزاني كه او را پدر مي نامند احداث نمود.و تحويل آموزش و پرورش داد.

     آيات و روايات فراواني در تشويق و ترغيب مسلمين به انجام كار خير و ضرورت رسيدگي به ديگران آمده است و روشها و موضوعاتي نظير انفاق، خيرات، احسان و وقف در اسلام مطرح شده است كه بعنوان نمونه به  بعضي از آنها اشاره خواهد شد.

 

 انفاق :

در ارتباط با تاثير انفاق در جامعه درتفسير نمونه و الميزان آمده است:

يكي از بزرگترين اموري كه اسلام در يكي از دو ركن حقوق الناس و حقوق الله مورد اهتمام قرار داده و به طرق و انحاي گوناگون ، مردم را بدان وادار مي سازد، انفاق است. پاره اي از انفاقات از قبيل زكات ، خمس ، كفارات مالي و اقسام فديه را واجب نموده و پاره اي از صدقات و اموري از قبيل وقف سكني دادن مادام العمر كسي ، وصيتها، بخششها و غير آن را مستحب نموده است . و غرضش اين بوده كه بدينوسيله طبقات پائين را كه نمي توانند بدون كمك مالي از ناحيه ديگران حوائج زندگي خود را برآورند، مورد حمايت قرار داده تا سطح زندگيشان را بالا ببرند،

    انفاق مهمترين طريق حل مشكل فاصله طبقاتى
يكى از مشكلات بزرگ اجتماعى كه همواره انسان دچار آن بوده و هم اكنون با تمام پيشرفتهاى صنعتى و مادى كه نصيب بشر شده نيز با آن مواجه است مشكل فاصله طبقاتى است به اين معنى كه فقر و بيچارگى و تهيدستى در يك طرف و تراكم اموال در طرف ديگر قرار گيرد.عدهاى آنقدر ثروت بيندوزند كه حساب اموالشان را نتوانند داشته باشند و عده ديگرى از فقر و تهيدستى رنج برند، بطوريكه تهيه لوازم ضرورى زندگى از قبيل غذا و مسكن و لباس ساده براى آنان ممكن نباشد.بديهى است جامعهاى كه قسمتى از آن بر پايه غناء و ثروت و بخش مهم ديگر آن بر فقر و گرسنگى بنا شود قابل دوام نبوده .و هرگز به سعادت واقعى نخواهد رسيد. در چنين جامعهاى دلهره و اضطراب و نگرانى و بدبينى و بالاخره دشمنى و جنگ اجتنابناپذير است .گر چه در گذشته اين اختلاف در جوامع انسانى بوده است ولى بايد گفت متاسفانه در زمان ما اين فاصله طبقاتى به مراتب بيشتر و خطرناك تر شده است . زيرا از يك سو، درهاى كمكهاى انسانى و تعاون به معنى حقيقى ، به روى مردم بسته شده و رباخوارى كه يكى از موجبات بزرگ فاصله طبقاتى است با شكلهاى مختلف به روى آنها باز است . پيدايش كمونيسم و مانند آن و خونريزيها و جنگهاى كوچك و بزرگ و وحشتناك كه در قرن اخير اتفاق افتاد و هنوز هم در گوشه و كنار جهان ادامه دارد و غالبا از ريشه اقتصادى مايه مى گيرد و عكس العمل محروميت اكثريت جوامع انسانى است ، گواه اين حقيقت است .


با اين كه دانشمندان و مكتبهاى اقتصادى جهان به فكر چاره و حل اين مشكل بزرگ اجتماعى بوده اند و هر كدام راهى را انتخاب كرده اند، كمونيسم از راه الغاى مالكيت فردى ، و سرمايهدارى از راه گرفتن مالياتهاى سنگين و تشكيل مؤ سسات عام المنفعه (كه به تشريفات بيشتر شبيه است تا به حل فاصله طبقاتى ) به گمان خود به مبارزه با آن برخاسته اند ولى حقيقت اين است كه هيچكدام نتوانسته اند گام مؤ ثرى در اين راه بر دارند زيرا حل اين مشكل با روح ماديگرى كه بر جهان حكومت مى كند ممكن نيست .با دقت در آيات قرآن مجيد آشكار مى شود كه يكى از اهداف اسلام اين است كه اختلافات غير عادلانهاى كه در اثر بيعدالتيهاى اجتماعى در ميان طبقه غنى و ضعيف پيدا مى شود از بين برود و سطح زندگى كسانى كه نميتوانند نيازمنديهاى زندگيشان را بدون كمك ديگران رفع كنند بالا بيايد و حد اقل لوازم زندگى را داشته باشند، اسلام براى رسيدن به اين هدف برنامه وسيعى در نظر گرفته است - تحريم رباخوارى بطور مطلق ، و وجوب پرداخت مالياتهاى اسلامى از قبيل زكات و خمس و صدقات و مانند آنها و تشويق به انفاق - وقف و قرض الحسنه و كمكهاى مختلف مالى قسمتى از اين برنامه را تشكيل مى دهد، و از همه مهمتر زنده كردن روح ايمان و برادرى انسانى در ميان مسلمانان است

پاداش انفاق كنندگان :

.در آيه 261 بقره براي كسانيكه در راه خدا انفاق مي نمايند اجرو پاداش بسيار زيادي ذكر شده است:

"مثل الذين ينفقو ن اموالهم في سبيل الله كمثل حبه انبتت سبع سنابل في كل سنبله مائه حبه والله يضاعف لمن يشاء والله واسع عليم"

"مثل آنانكه مالشان را در راه خدا انفاق مي كنند به مانند دانه اي است كه از آن هفت خوشه برويد و در هر خوشه صد دانه باشد و خداوند از اين مقدار نيز براي هركه خواهد بيفزايد و خدا را رحمت بي منهاست ."

چند نكته در مورد آيه شريفه:

  -  انفاق بايستي براي رضايت خدا باشد-در اين آيه  منظور از ((سبيل الله ))، هر امرى ا ست كه به رضايت خداى سبحان منتهى شود، و هر عملى كه براى حصول غرضى دينى انجام گيرد،

  - انفاق در راه خدا عبارت است از دادن يكى و گرفتن چند برابر آن- انفاق در راه خدا مثل دانه اى است كه تا هفتصد دانه بهره دهد، چون خدا براى هر كسبخواهد مضاعف مى كند . خداى تعالى براى هر كس كه بخواهد بيش از هفتصد دانه گندم هم مى دهد، براى اينكه او واسع است و هيچ مانعى نيست كه از جود او جلوگيرى كرده و فضل و كرمش را محدود سازد.

  - مثلى را كه آورده مقيد به آخرت نكرده و بطور مطلق فرموده : ((خدا انفاق شما را مضاعف مى كند)) پس هم شامل دنيا مى شود، و هم شامل آخرت ، فهم عقلائى هم اين را تاءييد مى كند .

   -  انفاق يك نفر، اصلاح حال هزاران نفر- اگر يك فرد از جامعه كه عضوى از يك مجموعه است ، دچار فقر و احتياج شد، و ما با انفاق خود وضع او را اصلاح كرديم ، هم دل او را از رذائلى كه فقر در او ايجاد مى كند پاك كرده ايم ، و هم چراغ محبت را در دلش ايجاد نموده ايم ، و هم زبانش را به گفتن خوبيها به راه انداخته ايم ، و هم او ر ا در عملكردش نشاط بخشيده ايم ، و اين فوائد عايد همه جامعه مى شود، چون همه افراد جامعه به هم مربوط هستند، پس انفاق يك نفر، اصلاح حال هزاران نفر از افراد جامعه است ، و مخصوصا اگر اين انفاق در رفع حوائج نوعى از قبيل تعليم و تربيت و امثال آن باشد.. 

-  ستايش قرآن از كسانى است كه انفاق سيره‏ى هميشگى آنان باشد. «ينفقون» فعل مضارع دلالت بر استمرار دارد.

آيات و روايات زيادي براي تشويق و ترغيب مردم به انجام امور خير و مشاركت در امور اجتماعي آمده است كه در آينده بدان خواهيم پرداخت .                                                                ادامه دارد

 

رجب از راه رسید

این الرجبین

روزهها درپی هم می گذرد و ما جه بخواهیم و چه نخواهیم از زمانهای مختلف عبور می کنیم .عمرمان سپری می شود ودر گیرو دار دنیا روزهایمان را به تندی باد می گذرانیم ناگاه بخود می آییم که سنمان از .... گذشته و گاهی خاطراتمان را نیز از یاد برده ایم . در این بین از میان  روزهها و ماههایی عبور می گنیم که بسیار گرانبها هسند . اگر آنها را دریابیم و از آنها بهره گیریم آن قسمت از عمرمان زرین و ماندنی می گردد ولی آگر قدر آنها را ندانیم این ایام ارزشمند را ازدست داده و زیانکارشده ایم و بعدا در حسرت آنها خواهیم ماند. از جمله این روزهها  روزهای ماه رجب است.و درپی آن شعبان و رمضان. امیداست بخود آییم و از خدا بخواهیم تا کمککمان کند تا این ایام را دریابیم و با توجه به خدا و عبادات این ماه مسیر حرکتمان را درست و درست تر کنیم. ادامه دارد

خاطرات-همراه با خیرین در سیستان و بلوچستان

بسمه تعالي

  همراه با خيرين در سفر به سيستان و بلوچستان

 

 پس از يك هفته برنامه ريزي و گذاردن جلسه براي سفر

خيرين به استان سيستان و بلوچستان در محل جامعه

خيرين مدرسه ساز  ، عاقبت روز چهارشنبه اول اسفند ماه

 فرا رسيد و براساس قرار قبلي به اتفاق آقاي

شمسايي معاون برنامه ريزي و امورمشاركتهاي سازمان

به فرودگاه مهرآباد رفتيم .آقايان ابراهيمي و سليمي

 آشتياني از خيرين بزرگوار كه مسببين اين سفر بودند

 در فرودگاه حاضر بوده و كارت پرواز هريك از مدعويني كه

 وارد سالن مي شدند ، را با روي گشاده به آنان تحويل

 مي دادند. مدت زيادي به پرواز نمانده بود كه آقاي مهندس

 بور بور در حاليكه پالتوي سفيدبلند خود را بردوش انداخته

 و كيف خود را دردست گرفته بود  وارد سالن فرودگاه شد

 و با يك يك همرهان سفر خوش احوالپرسي نمودند و به

 اتفاق آنان وارد سالن ترانزيت شدند.

      آخرين نفري از خيرين كه انتظارش را ميكشيديم 

،آقاي كمايي مقدم بود.  ايشان در آخرين دقايق باقيمانده

با كلاه و پالتو كه حاكي از سرماي آنروز بود با عجله

وارد فرودگاه شدند . در سالن ترانزيت مدتها به ا نتظار

نشسته بوديم. بعضي از وزرا نيز كه عازم استان هرمزگان

 براي سفراستاني بودند را مشاهده مي نموديم

 آقاي  صفارهرندي وزير ارشاد نيز به اتفاق همراهان خود

 از مقابل ما عبور مي كردند كه آقاي مهندس بور بور را ديدند

 و به طرف ايشان آمده ضمن احوالپرسي جلسه

سرپايي كوتاهي داشتند و در ارتباط با هفته خيرين و 

 تجهيز كتابخانه مدارس صحبت و اعلام همكاري كردند .

 آقاي بوربور براي ايشان توضيح دادند كه به اتفاق چهل نفر

 از خيرين عازم استان سيتان و بلوچستان هستند و بعضي

 از خيرين را نيز به ايشان معرفي كردند. 

     بالاخره پس از يكساعت و نيم تاخير، هواپيما بطرف

 زاهدان به پرواز در آمد.در هواپيما زمان را با خواندن روزنامه

 ها و صرف پذيرايي سپري كرديم تا اينكه پس از يك

ونيم ساعت از دور ، شهرزاهدان كه  در دل كوير  قرار داشت

 را مشاهده نموديم. باد شديدي كه از شب گذشته تا به

صبح  در تهران مي وزيد .اينك در زاهدان نيز خودنمايي

مي كرد و نشستن هواپيما را دچار مشگل كرده بود .

هواپيما پس از چندين بار دور زدن بر فراز شهر با سختي

 روي باند فرودگاه نشست و مسافرين كه  نگران شده

بودند پس از نشستن هواپيما، صلوات فرستادند.     

       در فرودگاه آقاي دهمرده استاندار، مديركل

نوسازي مدارس و رئيس سازمان آموزش و

پرورش و همكارانشان  و اعضاي مجمع خيرين استان

 به استقبال آمدند و در ورودي پاويون فرودگاه  دانش

 آموزان استثنايي سرودي در وصف خيرين خواندند كه 

مورد تشويق حضار قرار گرفته و آقاي مهندس بور بور

 نيز هداياي  شخصي خود را به آنان اهدائ نمود.

        از فرودگاه بيرون آمده و همگي بر اتوبوس زرد رنگي

 سوار شديم و بر اساس برنامه قبلي به شهرك شهيد

 بهشتي كه يكي از مناطق حاشيه شهر زاهدان بود

 رفتيم مردم كه از مدتها قبل در آنجا منتظر بودند به

 استقبال آمده و گاو  و گوسفند ذبح كردند. سپس به

 اتفاق به مدرسه شهرك  رفتيم . در اين مدرسه

ساختماني وجود نداشت بلكه چندين كانتينر براي

تشكيل كلاسها در كنار هم قرار داده بودند.  طي مراسمي

 با حضور اهالي ،آقاي ابراهيمي  كلنگ  ساخت يك مدرسه

 را به زمين زدند. در اين شهرك كه به دامداران نيز

مشهور است  از مدرسه ديگري كه دانش آموزان زيادي

 را در خود جا داده بود و در يك خانه مسكوني دوطبقه

 بصورت استيجارياداره ميشد  را مورد  بازديد قرار داديم .

    پس از آن به مركز شهر  زاهدان آمده و به

مهمانسراي استانداريرفتيم  . پس از اقامه نماز جماعت

  نزديك ساعت پانزده بود كه خيرين با حضور استاندار

 ناهار را صرف كردند و بعد جلسه اي تشكيل وآقاي

دهمرده  استاندار استان ضمن خيرمقدم به خيرين و

 تشكر از زحمات آقاي مهندس بوربور گفتند پس از

انقلاب در اين استان كارهاي زيادي گرفته است بعنوان

مثال در سال 67تعداد ديپلمهاي استان 70 نفر بودند

 كه اسامي آنها را در آنروز چاپ كرديم ، امروز

 تعداد دانشگاهاي اين استان پس از تهران بالاترين

رقم در كشور را دارد ولي اين بخش با آموزش وپرورش

 همگن نمي باشدو ما بايستي براي آموزش وپرورش

كارهاي زيادي انجام دهيم.ايشان گفتند هركس در اين

استان يكباب مدرسه بسازد حتم داشته باشد درب يك

زندان را بسته است. سپس آقاي مهندس بور بور نيز از 

 با توجه به آمار مقايسه اي وضعيت فضاهاي آموزشي

 و پرورشي اين استان در مقايسه با  متوسطه كشوري

 و همچنين تعداد مدارسي كه ساختمان آنها استيجاري

 مي باشد از خيرين خواستند باتوجه به عزم مسئولين

استان براي همكاري با آموزش و پرورش ومحدوديتهاي

 موجود تا حد امكان براي ساخت مدارس استان را ياري

 نمايند.

     آقايان مهندس بور بور و شمسايي با توجه به برنامه

 هايي كه در تهران داشتند تا آخرين لحظات در جلسه

 حضور داشتند و سپس با عجله راهي فرودگاه شدند و

 خيرين  نيز به سه محل  جهت اسكان ( در  دو خانه

معلم و مهمانسراي نوسازي ) تقسيم شدند.

     هنگام غروببراي انجام فريضه و ستايش پروردگار بي

 همتا، نماز مغرب و عشا  را بجا آورده و با كسب انرزي به

 اتفاق به  مركز شهر و بازار  عزيمت نموده و از آنجا

  راهي منطقه براسان كه از مراكز تفريحي جديد زاهدان

 است شديم.  قرار بود همه در اين محل تجمع نموده و

 تعدات خيرين جمعبندي شود. در يك سياه چادر  بزرگ

 كه دورتادور آنرا پشتي گذارده بودند و با تزيينات و

پرده هاي رنگي ، مكان زيبايي را بوجود آورده بودند دورهم

 جمع شديم و پس ازصرف چاي ابتدا رئيس سازمان آموزش

 و پرورش آقاي اعتصام با ارائه آمار دانش آموزان كه 620هزار

 نفر بود گفتند با وجود تلاشهاي زيادي كه ازسوي دولت و

خيرين صورت گرفته است  و وجوددانش آموزان مستعد و

بكر بودن مناطق امكانت متناسب براي آموزش وجود ندارد

  و شاه كليد توسعه استان و ساير جاها را آباد كردن

مراكز تعليم و تربيت دانستند.  سپس آقاي نومسلمان

مديركل نوسازي مدارس استان  در سخناني گفتند اين

استان 187 هزار كيلومتر مربع وسعت دارد از 11 استان

كشور و 7 كشور اروپايي وسيعتر است از شمل استان تا

جنوب 1500 كيلومتر فاصله است و از اينجا تا چاه بهار

 12 ساعت راه مي باشد و پراكندگي در استان زياد است

براي حل مشكلات مدارس به 10هزار كلاس نياز مي باشد

 و اعلام آمادگي كردند تا دهه فجر مدارس تعهد شده در

 اين جلسه را تحويل دهند و در خاتمه آقاي سليمي

آشتياني گفتند  چون من تاكنون چندين بار به اين استان

آمده ام واز نزديك مشكلات را ديده ام لذا مطالبي را در اين

 جمع مطرح ميكنم و در ارتباط با ضرورت مشاركت در

مناطق محروم استان سخن گفته و با ذكر يك خاطره گفتند

 اين توفيقات نصيب هركسي نمي شود و   اظهار داشتند

 كار ساخت مدرسه در اين استان بخوبي و بسهولت با

 كمك مسئولين اينجا انجام مي گيرد سپس از

حاضرين خواستند هركدام بدون اكراه  آمادگي خود را

 براي همكاري در ساخت مدارس اعلام نمايند.

       بحمداله  بعد از مطالب بيان شده خيرين هريك

  برابر ليستي كه در زير خواهد آمد حدود دو ميليارد تومان

تعهد صورت گرفت و قرارشد 16 مدرسه و 9مدرسه جايگزين

 كپر با مشاركت دولت احداث گرددو آقاي نومسلمان نيز

 قول دادند در اسرع وقت مدارس ساخته شود .پس از

اخذ تعهدات از سوي مسئول مشاركتها و مجمع خيرين 

 استان ، سفره شام پهن شد و شام صرف گرديد و از

 خيرين جهت برنامه سفر به سه منطقه نظرخواهي شد و

 پس از سوارشدن به اتوبوس و طي مسا فت به محل

خوابگاه آمده و  همگي براي استراحت به اطاقهایمان رفتیم.  

صبح خيلي زود از خواب بيدار شديم و پس از خواندن

نماز صبح آماده انجام برنامه هاي آنروز شديم ، برخلاف 

 پيش بيني قبلي تعداد زيادي  از خيرين آماده رفتن به

شهر زابل  شده بودند و لذا تا وسيله نقليه سواري  براي

همه فراهم شد مدت زماني  گذشت . مديركل نوسازي

 نيز بهمراه آن گروه  به زابل رفت . گروه مانيز به همراه

 آقاي راشكي معاون اداره كل و شهركي كارشناس

مسئول مشاركتها بهمراه تعدادي از خيرين با يك ميني

 بوس راهي ميرجاوه شديم. وزش باد همچنان ادامه

داشت و اين وزش باد در كوير همراه با خاك و شن

ميشد  ميني بوس با سر و صدا حركت مي كرد .پس

از مدتي به نزديكي  مرز ايران و پاكستان رسيديم. 

 با هماهنگي انجام شده در نقطه ضفر مرزي

 قرار گرفتيم .تعدادي از خيرين از ماشين پياده شدند

و با مامورين انتظامي كه سر و صورت آنها  از شن پرشده

 بود خوش وبش مي كردندو آقاي كمايي مقدم كه

 روحيه خيري در ايشان موج مي زند دسته  موزها را بين

 اين عزيزان سرباز تقسيم مي كردند.عده اي از

افراد پاكستاني در آنطرف مرز به چشم

مي خوردند ساختمانهاي مسكوني  و خيابانهاي آنها

 وضعيت نامناسبي داشت .در قسمت ديگري از مرزدر

 خاك پاكستان ، كوهي از آهنهاي قراضه كه از ايران

خريداري ميشد روي هم خودنمايي مي كرد. پس ازبازديد

 از مرز به بخش ميرجاوه رفته و به اتفاق مدير آموزش

 و پرورش به  يك مدرسه كه در ساختمان استيجاري

مستقر بود رفته وبا معلمان ودانش آموزان مدرسه

 ديدار كرديم وضعيت نامناسب مدرسه و چهرهاي

معصوم دانش آموزان دختر و پسر ابتدايي موجب شد

 كه آقاي كمايي مقدم ضمن انتقاد از اين وضعيت به

معلمان آنجا قول ساخت مدرسه جايگزين را بدهد .

از مدير آموزش و پرورش زمين مورد نياز اين مدرسه را

سوال كرديم و ايشان ما را به زميني بردند كه دور تا

دور آن ديواركشي شده بود و آمادگي ساخت مدرسه

در خود را داشت. با صحبتي كه با آقاي كمايي كرديم

قرارشد كلنگ مدرسه در اين زمين   زده شود . دنبال

 كلنگ مي گشتيم كه يكي از اهالي بيلي آورد و خير

 محترم بيل مدرسه را با ذكر يك صلوات بزمين زد.

 پس از مراجعت به زاهدان و صرف ناهار به خانه معلم

رفتيم  تا كمي استراحت كنيم  مدتي نگذشته بود

 كه خيريني كه به دزفول رفته بودند بما ملحق شدند و

با آنها جهت پرواز به  فرودگاه رفتيم.  متاسفانه در

برگشت نيز هواپيما بيش از دو ساعت و نيم تاخير داشت .

 با خداحافظي از مسئولين استان و قرار براينكه قراردادها

 در تهران امضاء وكار شروع شود به تهران برگشتيم.

در فرودگاه خيرين  كه بسيار خسته شده بودند با

 يكديگر خداحافظي كرده و ازهم جدا شدند. چند روز بعد

 نيز در جلسه اي كه در سازمان با حضور مسئولين

نوسازي استان و مجمع داشتيم قراردادها امضاء و

 اكثر خيرين مبالغ خود را براي شروع پروژه ها تحويل دادند.

      با خود مي انديشيدم بعضي از خيرين چه توفيقات

زيادي پيدا مي كنند. هم مدرسه مي سازند و هم

موجب مدرسه سازي ديگران مي شوند . نمونه آن

 سفر بسيار  پربركت ما به اين استان  بود . اين سفر كه

 با هزينه هاي شخصي خيرين بزرگي همچون حاج

 آقا ابراهيمي كه بيش از پنجاه مدرسه در نقاط مختلف

 مورد نياز كشور ساخته و  تحويل آموزش و پرورش داده

 است و حاج آقا سليمي كه بيش از 15مدرسه را يا

 به تنهايي و يا با مشاركت خيريني همچون  حاج آقا

شهرابي ، اخوت ،  بالاپور و نوسازي در استانهاي

 مختلف احداث نموده و با نجام چنين  برنامه ها يي و 

ضمن تقبل  ايجاد مدارس جديد،  خيريني  ديگري را با

خود در اين امر مقدس همراه مي نمايند .

   آري كاروان خيرين مدرسه ساز همچنان به حركت

 خود ادامه مي دهد و هرروز تعداد زيادي از فرهيختگان

 و دلسوزان نظام تعليم وتربيت كشور و مبارزين با جهل

 و بيسوادي را در خود جاي مي دهد. درود خدا بر آنان

باد.

 

 

        

سفر به سرزمین وحی- قسمت اول

بسمه تعالي

 

             گزارشي از سفر معنوي خيرين مدرسه به سزمین وحی

 

                               ( قسمت اول – قبل از عزيمت )

 

 

 

   دراواخرسال 85 قرار بود براي 300 نفر از خيرين سهميه اي از سازمان حج و زيارت گرفته شود تا در ايام نوروز اين تعداد از خيرين توفيق زيارت خانه خدا و بارگاه معصومين مدفون درمدينه  منوره را پيدا نمايند ليكن با تلاشهاي مسئولين سازمان نوسازي مدارس كشور اين امر ميسور نگرديد . لذا گروهي ازاين عزيزان از اينكه نتوانستند به اين سفر بروند ناراحت و غمگين شدند و مدارك خود را دريافت نمودند . با توجه به انتظاري كه در خيرين ايجاد شد مسئولين سازمان  بخصوص آقاي شمسايي و حاج آقا رضايي مجددا به پيگيري خود ادامه دادند و پس از مكاتبات و تماسهاي مختلف موفق شدند تا در اوايل تابستان 130سهميه را از طريق دفتر رياست محترم جمهوري اخذ نمايند و قرار شد تا اين كاروان در دوم شهريور ماه عازم گردند .مدت زمان محدودي براي معرفي و ارسال مدارك تعيين گرديد و اين تعداد كه حدود يك سوم سهميه پيشنهادي سازمان بود به استانهاي كه خيرينشان  موضوع را دنبال مي كردند ابلاغ گرديد و باوجود مشكلات ناشي از تغييرهزينه ها و فيشهاي قبلي كه زحمات زيادي براي آقاي نجفي افشار بهمراه داشت، مدارك جمع آوري و تحويل مدير كاروان خيرين  ( توربان)حاج آقا شهبازي گرديد.

 

    به دستور آقاي مهندس بوربور براي بياد ماندن خاطرات اين سفر پربركت و اطلاع رساني مناسب با آقاي گروسي مدير واحد حج وزيارت سازمان صدا وسيما توافقنامه اي امضائ گرديد كه به موجب آن مقرر گرديد تا پنج نفر از همكاران آن سازمان شامل دو نفر مجري و دونفر فيلمبردار و يكنفر تهيه كننده كاروان را همراهي نموده و لحظات بيادماندني اين سفر را ضبط و ازطريق اين رسانه پخش نموده و ي فيلم يك ساعتهاي نيز براي خيرين تهيه نمايند.

 

  بدليل اينكه اعضائ اين كاروان در سطح كشور پراكنده بودند و امكان گذادن كلاسهاي آموزشي در تهران مشگل بود لذا cd اموزشي براي آنها ارسال گرديد وجهت اسكان وحضوركسانيكه از شهرستانها مي آمدند در روز قبل از عزيمت در تهران برنامه ريزي شد.

 

      در روز پنجشنبه اول شهريور ماه 120نفر از اين عزيزان( متاسفانه در روزههاي آخر 5نفر انصراف دادند و سازمان حج و زيارت افرا د ديگري را كه ويزا و بليطشان آماده بود جايگزين نمودند.) در محل باشگاه فرهنگيان  در مراسمي كه سازمان ترتيب داده بود و آقاي اكبر نژاد مجري صدا و سيما آنرا اجرا مي كرد، گرده هم آمدند تا هم از سخنان رياست محترم سازمان آقاي مهندس بوربور كه با وجود كسالتي كه داشتند و از كاشان خود را به اين مراسم رسانده بودند بهره مند گردند و هم براي سفر توسط مدير و معاون و روحاني كاروان توجيه گردند.

 

        سر انجام در صبح روز پنجشنبه دوم شهريور ماه  اتوبوس خيرين از باشگاه فرهنگيان عازم فرودگاه مهر آباد گرديد و ساير خيرين ساكن تهران نيز خود را به سالن شماره 2 اين فرودگاه رساندند .شور حال و صف نا شدني در فرودگاه برقرار  بود. بدرقه كنندگان دور مسافرين  خود حلقه زده بودند و با چشماني اشكبار به آنان التماس دعا مي گفتند و آرزو مي كردند بزودي از اين فيض الهي برخور دار شوند . آقاي احمد زاده  و اكبرنژاد با  همكاران صدا وسيما يي خود مشغول مصاحبه و فيلمبرداري  اين صحنه هاي زيبا بودند.  در سالن فرودگاه علاوه بر كاروان خيرين مدرسه ساز ،كاروانهاي ديگري هم تجمع نموده بودند  تا با هواپيماي غول پيكر ايران ايربسمت جده پرواز كنند خيرين پس از خدا حافظي و تحويل بارهاي خود و  طي مراحل كنترلي فرودگاه  با استقبال ميهمانداران  وارد هواپيما شده و  در صندلي خود قرار گرفتند.  عقربه هاي ساعت از  دوازده ونيم گذشته بود  كه هواپيما بحركت در آمد و بسمت آسمان پرواز كرد.                                                                                          ادامه

سفر به سرزمین وحی -قسمت دوم

بسمه تعالي

 

                                           گزارش عزيمت خيرين به عربستان سعودي

                                                          ( قسمت دوم – در مدينه)

 

       حدود سه ساعت  هواپيماي حامل كاروان خيرين مدرسه ساز در راه بود وپس  از عبوراز بالاي خليج فارس و خاك  كشوركويت ، وارد عربستان گرديد و سپس از روي شهر جده گذشت و  وارد فرودگاه اين شهر شده در كنار ساختمان قديمي فرودگاه در كنار چند هواپيماي ايراني به زمين نشست.

 

      پس از ورود به اولين سالن كوچك فرودگاه ،توسط مامورين آنجا  به روي نيمكتهاي نوبت  هدايت شديم و بعد از انتظار كنار گيشه مامور كنترل پاسپورتها رفته  و  پس از بررسي در كامپيوتر وزدن مهر برروي پاسپورت اجازه ورود به اين كشور را اخذ كرده  به سالن جنبي رفته  و بارخود را برداشته  و از اين ساختمان خارج شده و به محوطه وسيعي وارد شديم كه بوسيله ستونهاي بلند فلزي و سقف چادري همچون چتر بزرگي برروي مسافرين سايه انداخته بود . نماز را در اين فرودگاه به جا آورده و به محلي كه اتوبوسها در آنجا پارك كرده بودند رفتيم .  اعضاي كاروان ما در چهار اتوبوس جا گرفته و بسمت شهر مدينه بحركت درآمديم.

 

          اتوبوس با سرعت زياد در اتوبان جده- مدينه در حركت بود .كولر  اتوبوس با سرو صدا كارمي كردوهواي داخل  ماشين را خنك كرده بود  و مسافرين خسته برروي صندليها لم داده و بعضي از آنان نيز چرت مي زدند .  هوا تاريك شده بود و هنوز راه زيادي در پيش بود. دربين راه در محلي كه نمازخانه و رستوران داشت  اتوبوسها ايستادند و پس از اداي نماز و صرف شام مجددا اتوبوس به حركت درآمد. راننده عرب زبان  بندرت سخن مي گفت . چند بار به او نزديك شده و با عربي تكه پاره از او خواستم كولر را كم كند و او هربار كولر را خاموش كرده و مي گفت خلاص ولي بعد از مدتي دوباره آنرا روشن ميكرد.

 

      عاقبت حدود ساعت دوازده ونيم اتوبوس ما  وارد شهر مدينه النبي شد. شهر ي كه براي هر مسلماني مانند من كه هرچند براي اولين بار به آن وارد شده باشد ولي بدليل ذهنيتهاي قبلي برايش بسيارآشنا ستو ياد اور خاطرات بسيار در صدر اسلام مي باشد. از خيابانها كه عبور مي كرديم چشممان  محل بسيار نوراني حرم پيامبر عظيم الشانرا رويت كرد   و بر روان او صلوات فرستاديم . راننده  اتوبوس كه ازساير اتوبوسهاي كاروان جدا شده بود و خود را زودتر  به اين شهر رسانده بود ، محل هتل را نمي دانست  فلذا بارها  از رهگزران و مغازه داران سوال كردتا اينكه پس از مدتي  چرخيدن در خيابانهاي اطراف حرم به هتل الماسي جديد محل اقامت رسيد.     از اتوبوس پياده شده و چون  زمان گذشته بودو دربهاي حرم هم بسته شده بود ونمي توانستيم جهت عرض ارادت به اين مكان شريف برويم ناچارا كليد اطاق هتل را گرفته و با وجود خستگي زياد بخواب عميقي فرو رفتيم.

 

     با صداي موذن مسجدالنبي از خواب بيدار شده و آماده رفتن براي نماز صبح شديم .هنوز هوابسيار تاريك بود كه به سالن هتل آمده و از مسئولين ايراني هتل آدرس حرم را گرفتيم . از كوچه ها عبور كرده و به دربهاي اين مسجد بسيار بزرگ رسيديم .جمعيت كه اكثرا لباس سفيد عربي بر تن داشتند فوج فوج وارد مسجد مي شدند. مسير طولاني داخل مسجد را طي كرده و درصفوف  نمازگزاران قرارگرفتم .پس از حدود يكربع بعد،   اقامه نماز گفته شد و امام جماعت مسجد النبي با صداي رسا و تلاوت زيبا نمازصبح را اقامه كرد .

 

قرار گذاشته بوديم . پس از نمازصبح در روبروي قبرستان بقيع جمع شويم . چون  با موقعيت مسجد و حرم آشنا  نبودم مسير بسار طولاني را طي كردم تا به بين الحرمين (خيابان بين حرم پيامبر و ائمه بقيع )رسيدم. در آنجا حال و هواي خاصي برقرار بود   گنبد سبز رنگ رسول مكرم اسلام در يك طرف و قبرستان تاريك بقيع در طرف ديگر. در اينجاكاروانهاي مختلف  علامت و پرچم خود را در جلو گرفته و زائرين بهمراه روحاني كاروان دعا و زيارتنامه مي خواندند .مامورين عربستاني هم تلاش مي كردند تا با سرو صدا اين تجمعات به حركت وادار نموده و با فرياد حاجي حاجي حركت كن .كاروانيان را مجبور مي كردند محل خود را تغيير دهند .هرچه گشتيم از پرچم كاروانمان خبري نشد لذا از پله هاي قبرستان بقيع بالا رفته و وارد آن شدم .هوا تاريك بود و در اين قبرستان بزرگ حتي يك چراغ روشن نبود.وقتي جلوتر رفتم .قبور چهار امام معصوم را از دور مشاهده كردم .   در اينجا قلب هرمسلمان شيعه با ديدن قبور مطهر فرزندان پيامبر با اين وضعيت بدرد مي آيد فقط چند سنگ به نشانه قبور اين امامان  مشاهده مي شد و يك سنگ نيز در سمت راست قبور چهار گانه  كه مي گويند قبر فاطمه بنت اسد مادر حضرت علي (ع)و سنگ ديگري به نشانه قبر عباس عموي پيامبر درسمت چپ قرار داشت آري در اينجا حضرت امام حسن مجتبي (ع)و امام زين العابدين(ع) و امام باقر(ع) و امام صادق (ع)بترتيب مدفون شده اند ولي نه بارگاهي و نه حتي شمعي و چراغي  به چشم مي خورد .زائرين با ديدن اين قبور بشدت        مي گريستند و با اين امامان معصوم  كه به اعتقاد ما زنده اند و سخنان ما را ميشنوند و ما را مي بينند  ، در دل مي كردند و حاجات خود را طلب مي نمودند.

 

    .هوا كم كم روشن مي شد و قبرستان بيشتر خود را نمايان مي كرد.كبوتران بسياري بصورت جمعي  بر روي قبور شريف پرواز مي كردند.دورتا دور  قبر ائمه غريب در اين شهر پيامبر را بوسيله فنس و ميله هاي فلزي  سد كرده بودند و چند مامور نيز كه يكي از آنها افغاني است سعي مي كند تا با سخنان خود از زيارت زائرين جلوگيري نمايند.  .هرايراني وقتي  در اين قبرستان قرار مي گيرد بياد احترامي كه هموطنان و شيعيان حتي براي نوادگان آنها در ايران مي گذارند مي افتد كه چه حرمها و بارگاهها و صثحن وسراهاي زيبايي را براي آنان بوجود آورده اند  ولي در اينجا چهار امام در شهر وديار خود و اجدادشان اينگونه غريبانه خفته اند.با ديدن كبوتران بقيع بياد اشعاري مي افتم كه مداحان حكايت  كبوتري كه در حرم امام رضا (ع)پرواز مي كند ودر آنجا سكونت گرفته و با كبوتر اين قبرستان گفتگو مي كند  ارا زمزمه مي كردند و غم همه وجودم را فرا مي گيرد .

 

     در طول حضور در مدينه توفيق آمدن در اين محل با عظمت را بارها  پيدا نموديم و اين لحظات هرگز فراموش نخواهدشد. .متاسفانه بانوان نمي توانستند وارد اين قبرستان شوند و فقط در بعد از نماز عصر ميتوانستند از پله هاي قبرستان بالا آمده و از پشت نردهها و درهاي بقيع با امامانشان نجوا كرده واشگ بريزند.

 

       در اين قبرستان افراد بزرگ ديگري مثل ابراهيم پسر پيامبر، دختران و همسران پيامبر ، تعداي از شهداي حره و احد  ،  جناب عقيل و عبداله بن جعفر طيار، ام البنين مادر حضرت عباس پسر عموي علي (ع)  و ديگران     خفته اند.كه از روي بعضي از نقشه هاي تهيه شده و معرفي آنان از سوي روحانيون كاروان مي توان اين قبور را تشخيص داد.

 

      آنروز پس از زيارت به هتل برگشتيم و بااستقبال ميزبانان ايراني صبحانه را در سالن پذيرايي صرف كرديم .

 

در مدت زمانيكه در مدينه بوديم توفيق شركت در نمازهاي صبح و ظهر و مغرب را در مسجدالنبي  داشتيم .اين مكان مقدس كه نماز خواندن در آن هزار برابر مي شود وعده گاه زائرين دراين شهر مي باشد . مغازه داران نيز در هرنوبت كركره مغازه خود را پايين كشيده بسمت مسجد بحركت در مي آيند . منظره بسيار زيبايي قبل از هرنماز  از حضور نماز گذاران در رفتن به مسجدايجاد مي شود. در اين مسجد با عظمت كه گسترش يافته و شبستانهاي بسيار بزرگ با ستونهاي زياد به مسجد قديمي اضافه گرديده . هرروز ميزبان نمازگذاران مي باشد .قسمت قديمي مسجد النبي مكانهاي بسيار مهمي قرار دارد كه نمازگذاردن در هرقسمت بسيار سفارش شده است

 

   .زائرين تلاش مي كنند پس از هر نماز به مقابل قبر نبي مكرم اسلام بشتابند و ضمن خواندن زياتنامه  با او كه رحمته العالمين است درد دل نمايند.در نزديكي مرقد، محراب و منبر پيامبر قرار دارد كه روضه منوره است و زائرين مي كوشند در اين مكان و ستون توبه كه در نزديكي آنجا مي باشد .نماز خوانده و دعا كنند .           منرل حضرت زهرا (س) يكي از مكانهاي مقدس ديگري است كه مورد توجه بويژه شيعيان بوده چون علاوه براينكه محل رفت وآمد پيامبر و علي و فاطمه و فرزندانش مي باشد يكي از مكانهايي است كه احتمال قبر آن بانوي بزرك مي باشد لذا در اين مكان و بين منبر و محراب و بقيع زيارتنامه ايشان قرئت مي شود و بياد او اشگها ريخته مي شود..محل تهجد حضرت رسول در پشت منزل حضرت فاطمه (س) و محل اصحاب صفه و مقام جبرائيل هر يك زائرين را بسمت خود مي كشند .

 

     در يكي از روزهها نيز با  اتوبوس بهمراه خيرين به زيارت دوره رفته و ابتدا به كوه و منطقه احد كه           ياداور  حمزه سيدالشهدا و يارانش مي باشد رفته و سپس به مسجد قبا اولين مسجدي كه حضرت رسول در زمان انتظار براي رسيدن حضرت علي (ع) از مكه به مدينه در اين منطقه احداث نمودند كه نماز در ان ثواب يك عمره را دارد رفته  و سپس به مسجد ذوقبلتين كه درگذشته داراي دو محراب بوده  رفتيم و از آنجا راهي مساجد سبعين  شديم همچنين در يكي از روزهها نيز به مسجد مباهله كه ياداور حضور پنج تن آل عبا مي باشد رفته و نماز مغرب و عشا را در آنجا بجا آورديم.

 

    برنامه جشن خجسته حضرت مهدي (عج)در هتل با حضور مجريان صدا وسيما و مداحان ، قرائت دعاي كميل ،ديدار خيرين با حاج آقا نجفي نماينده ولي فقيه در مدينه در بعثه وسخنان ايشان در اهميت كار خيرين مدرسه ساز ، مصاحبه صدا و سيما با خيرين در فرصتهاي بوجود آمده ، جمع آوري كمكهاي خيرين براي شيعيان مدينه و حضود در مسجد آنان و ملاقات با امام جماعت آنجا  و كلاسها ي آموزشي از جمله برنامه هاي حضور در اين شهر بود.

 

      بسرعت روزههاي اقامت ما در مدينه بپايان رسيدو اعلام كردند تا ساكهاي خود را تحويل داده و براي رفتن به شهر مكه آماده شويم .دل كندن از اين شهر با خاطرات بسيار برايمان سخت است .ولي چاره اي  نيست در آنروز بايدزيارت وداع با پيامبر اكرم (ص) ، حضرت زهرا (س)، ائمه بقيع (ع)را خوانده و براي اعمال حج مفرده به مكه مي رفتيم.                                                                                         ادامه دارد

 

                                                                                              

 

 

 

 

 

 

 

 

 

+ نوشته شده در  دوشنبه سوم تیر 1387ساعت 17:31  توسط سید محمد رضا جعفری  |  نظر بدهید

روز اول فروردین سال ۱۳۳۸ در شهر مقدس قم متولد شدم . مرحوم پدرم  مخارج زندگی را از راه معلمی  در روستاها و سپس در شهر در مدرسه ابتدایی جعفری و سپس در هنرستان فنی  قدس بعنوان دفتردار و در ادامه معاون هنرستا ن بدست می آورد .او در زمان بازنشستگی نیز در دانشگاه امور اداری را انجام میداد. هیچگاه تلاش و زحمات او را در راه تعلیم و تربیت دانش آموزان و دانشجویان فراموش نخواهم کرد......   
+ نوشته شده در  دوشنبه سوم تیر 1387ساعت 8:36  توسط سید محمد رضا جعفری  |  نظر بدهید

 

قسمت سوم - سفر به سرزمین وحی

بسمه تعالي                                                                          

گزارش سفر خيرين به عربستان سعودي

( قسمت سوم- در مكه معظمه)

    روزهاي حضور در مدينه بسرعت گذشت وما اينك در آستانه خروج از اين شهر بزرگ قرار گرفته بوديم .در اين زمان چون مي خواستيم عازم به قصد عمره وارد  مكه شويم  پس بايستي محرم مي شديم.هرچند روحاني كاروان در اين روزهاي آخر در كلاسهاي آموزشي توضيحات كافي را داده بود ولي  اين موضوع يكي از دغدعه هاي مهم  افراد  كاروان بود .  در سالن پايين هتل اكثر  هم كاروانيان ، لباسهاي احرام سفيد  را برتن كرده و كليد اطاق  خود را تحويل داده بودند.مدير ثابت ايراني هتل آقاي نيكومنش كه همكاران خود زحمات زيادي را كشيده و رضايت خاطر كاروان را فراهم نموده بودند طي سخناني از خيرين  خداحافظي نمود ه و براي آنان نوحه خواني سر دادو بر سر  آنان قران گرفت و برايشان اسفند دود كرد و آنها را تا اتوبوسها بدرقه كرد

       افراد كاروان در اتوبوسها خود مستقر شده و اتوبوسها به حركت در آمدند. از كنار حرم و قبرستان بقيع گذشتيم ودرذهن خود  بار ديگر خاطرات شيرين اين مكانهاي  مقدس شهر را مرور كرده و از انها خدا حافظي كردمو از خدا خواستم اين زيارت  زيارت آخرم نباشد و خدا توفيق آمدن به اين مكان شريف را مجددا بمن عنايت فرمايد..

      اتوبوس ما به سرعت از شهر مي گذشت ، پس از طي مسافتي  از دور مسجد بزرگ شجره نمايان شد . اين مسجد يكي از ميقاتهايي است كه حجاجي كه از مدينه عازم مكه هستند  براي محرم شدن بايستي به اين مكان بيايند. اتوبوسها در نزديكي مسجد ايستادند وما داخل محوطه آن شديم. كاروانهاي ديكري نيزبا لباسهاي احرام گروه گروه در مسجد ايستاده و يا در حال لبيك گفتن بودند.روحاني كاروان بر بالاي بلندي ايستاد و ضمن معرفي و تاريخچه مسجد اعمال محرم شدن را بيان نموده ، محل و زمان تجمع پس از نمازعشا را مشخص نمود.بهمراه عده اي از دوستان جهت انجام غسل به سمت حمامها رفتيم . در اين مسجد مقدس تعداد بسيار زيادي حمام و دستشويي وجود داشت كه تعداد زيادي از حاضرين براحتي از آن استفاده مي كردند . نزديك غروب بود كه پس از وضو  و غسل كردن وپو شاندن خود با دو حوله سفيد  به داخل  مسجد رفتيم . پس از خواندن نماز تهيت مسجد با ذكر لبيك كه توسط روحاني  كاروان كنترل مي شد محرم شديم.

    براي نماز مغرب  در صف جماعت قرار گرفتيم . صداي رعد وبرق در آسمان بگوش مي رسيد و زمين با نم نم باران خيس شده بود كه نماز مغرب و عشا را در اين مكان بجا آورديم .پس از نماز به محوطه مسجد آمده و خانمها نيزبا كنترل روحاني كاروان  لبيگ گفته و سپس به سمت اتو بوسها رفتيم. در اتوبوس نيز بارها ذكر ""لبيك الهم لبيك ،لبيك لا شريك لك لبيك ،ان الحمد و النعمه لك والملك ،لا شريك لك لبيك"" را سر داده و با خداي خود راز نياز كرده و از او خواستيم تا بتوانيم بنده خوب ومخلصي براي او بوده و توفيق اعمال حج را داشته باشيم. زيرا فرموده بودندچون قصد حج كردي پيش از هر تصميم دل خود را از هرچه عير خداست خالي و هر حجابي را كه ميان تو و او حاجب و حائل است برطرف كن و تمام امورت را به پروردگارت واگذار كن.در اين حالت بايد با آب زلال و خالص توبه كني و گناهانت را شستشو داده لباس ريا و خودخواهي از تن برون كرده و بجاي آن لباس صداقت و پاكي برتن كني واز غير بريده و دل به به او بندي و احرام بندي و لبك هايت پاكترين وخالصانه ترين پاسخ و اجابت دعوت خداي رحمان باشد.

     حدود پنج ساعت اتوبوس ما  بهمرا ساير اتوبوسها در اتوبوبان مدينه –مكه در حركت بود و البته توقف كوتاه مدتي در بين راه داشتيم ، تا اينكه عاقبت  در نيمه هاي شب به شهر مكه معظمه رسيديم.

      اتوبوس پس از عبور از خيابانها و تونل نسبتا بزرگي در كنار هتل اجياد ايستاد و ما از آن پياده شده و به داخل  اين هتل بزرگ رفته و كليد اطاقمان را دريافت كرديم.قرار شد كمي استراحت كرده و پس از نماز صبح به اتفاق روحاني كاروان جهت انجام اعمال خود به بيت اله الحرام برويم.

        بنابر توصيه روحاني كاروان زمان انجام اعمال حج پس از نماز صبح اعلام شده بود ولي عده اي ازدوستان كه قبلا بارها به مكه آمده بودند همان موقع براي انجام اعمال خود از هتل خارج شدند  . ما نيزكه علاقمند بوديم بهمراه كاروان باشيم به اطاق خود رفتيم .وجود آيينه ها در آسانسور و نقاط مختلف اطاق مشكلاتي را در زمانمحرم بودن بهمراه داشت و لذا مرقبت زيادي را بايستي انجام مي داديم تا خود را در آيينه نبينيم.

        صبح بسيار زود از خواب بيدار شده نماز صبح را بجا آورده و پس از صرف صبحانه  براي انجام اعمال در سالن هتل تجمع كرديم . هوا هنوز روشن نشده بود كه فاصله كوتاه هتل تا حرم  را طي كرديم روبروي درب ملك عبدالعزيز ايستاده و دعاي مخصوص تشرف را قرائت كرديم از شبستانها كه گذشتيم ناگاه چشممان به سياهي كعبه در محوطه باز حرم افتاد. در همانجا به سجده افتاده و خداي خود را از اينكه اين توفيق بزرگ را نصيبمان كرده است شكر نموديم. اينك در مقابل مكاني ايستاده بوديم كه سالها از راه دور در مقابل آن مي ايستاديم و نماز بجا آورده و باخداي مهربان خود صحبت نموده و در مقابل عظمتش بر خاك مي افتاديم.  لحظه بسيار باشكوهي بود و هركس حال و هوايي داشت بعضي اشك مي ريختند و از خداي خود حاجاتشان را طلب مي كردند. اينك در مقابل كعبه اي ايستاده بوديم كه سالهاي بسار دور بدست ابراهيم خليل ا... ساخته شده بود . سالهاي سال پيامبران بزرگ الهي و معصومين عليه السلام و مردان و زنان مومن در اين مكان مقدس به فرمان ايزد الهي عبادت كرده و بر دور اين كعبه طواف ميكردند .و حال ما نيز نوانسته بويم به اينجا قدم بگذاريم و در مقابل كعبه اش باستيم  و عبادت كنيم .حال خوبي داشته و  احساس آرامش عجيبي داشتيم. پس از شنيدن مطالب  روحاني ، آماده شديم تا  از مقابل حجرالاسود هفت دور را با دعاهاي مخصوص آن  بر گرد كعبه طواف نماييم  سپس درپشت مقام ابراهيم دو ركعت نماز طواف بجاي آورديم.     و در حالتي كه كمي خسته شده بوديم ريختن بر سر وصورت و نوشيدن آب زمزم كه بهترين آب عالم است بسيار گوارا بود .    سپس هفت دور در بين صفا و مروه كه ياد‌آور تلاشهاي هاجر براي يافتن آب براي اسماعيل است سعي نموده وپس ازانجام تقصيرو كوتاه كردن قسمتي از موي سر و گرفتن ناخن مجددا بر دور كعبه طواف نساء نموده و در خاتمه دوركعت نماز طواف نساء بجا آورديم .بدينگونه اعمال خود را بجا آورد و با نشاط و خوشحالي و شكر به درگاه الهي از انجام عمل حج عمره مفرده به هتل باز گشتيم. 

    بعداز ظهر آنروز براي بررسي اعمال جلسه اي توسط روحاني كاروان گذاشته شد كه در آن جلسه متوجه شديم يكي از خيرين و همسرشان  زمان انجام اعمال از كاروان جامانده بودند ومحرم باقي مانده بود و با لباس احرام در جلسه حاضر شده بودندو از اين موضوع بسيار ناراحت و نگران بودند . بحمداله بعداز نماز مغرب و عشا همانروز از هتل ويلچر گرفته شدو آنها نيز موفق به انجام اعمال خود شدند.

    با توجه به نزديكي محل اقامتمان و  مسجد الحرام توفيق نماز در وعده هاي مختلف را  با  شنيدن صوت دلنشين ايات الهي در هنگام نماز مي يافتيم.  مسجدالحرام مسجد باعظمتي است كه در فضيلت و شرافت بي نظير است و  گفته مي شود يك نماز در آن برابري مي كند با صدهزار نماز در مساجد ديگر. جهت اداي  نماز صبح و مغرب ، خودم را به  نزديكي كعبه درمحوطه حرم مي رساندم  . ولي براي نماز ظهر چون آفتاب محوطه و اطراف كعبه را فرا مي گرفت و هوا گرم بود به داخل شبستانها مي رفتيم.

     در روزهاي اول براي شركت در نماز جماعت ظهر به  داخل شبستان رفته ولي چون فكر كردم فاصله زيادي بين صفوف جماعت شبستان تا صفوف پشت مقام ابراهيم (كه فكر ميكردم امام جماعت مسجددر آنجا مي باشد،) قرار داشت  لذا نماز خود را اعاده كردم. روز بعد براي طواف در هنگام ظهر كه بسيار سفارش شده به محوطه صحن رفتم وچون ديدم دور كعبه صفهاي نماز تشكيل شد لذا همانجا نماز را بستم .بعد از نماز هرچه گشتم امام جماعت مكه را در جلوي صفوف مشاهده نكردم  و وقتي از خادمين آنجا سوال كردم گفت  ظهرها امام جماعت در شبستان مي ايستد فلذا من كه جلوتر از ايشان ايستاده بودم نمازم را مجددا همچون روز گذشته اعاده كردم.بعدها ديدم كه متاسفانه نه تنها فاصله ها از سوي برادران اهل سنت رعايت نمي شود بلكه جلو بودن امام جماعت نيز مورد توجه نبوده و حتي در زمانيكه امام جماعت در پشت مقام ابراهيم هم نماز مي خواند كه از كعبه فاصله دارد .عده زيادي دور كعبه جلوي امام مي ايستند و آنچه ملاك مي باشد صداي امام است كه از بلندگوها پخش مي گردد.بعضي از روزهها به اتفاق به حرم مي آمديم و برنامه هايي نظيرختم صلوات داشتيم .در يكي ازاين  روزهها دشبستانهاي طبقه بالادر مقابل كعبه هركدام يك جزء قران تلاوت كرده و سپس بچه هاي صدا و سيما مخفيانه  عكس گرفتند.

    شبها، آمدن به مسجدالحرام و نشستن در مقابل كعبه كه  نگريستن به آن ثواب بسيار دارد و خواندن نماز و قرائت قرا ن كريم و دعا  بسيار شيرين و دوست داشتني بود.هر گوشه كعبه مهم و آدابي دارد ازجمله در زير ناودان طلا در حجر اسماعيل كه محل نزول رحمت الهي و جاي تضرع و استغفار است و بنابر قول، هفتاد پيامبر همراه اسماعيل و مادرش هاجر  در آن قطعه مدفون هستند ،خواندن دوركعت نماز و دعا كردن براي اجابت بسيار توصيه گرديده است . حجاج تلاش مي كنند تا بر سنگ  حجر الاسود و درب خانه خدا وديوارههاي آن مخصوصا جاييكه به امر خدا براي حضرت فاطمه بنت اسد گوشوده شده و در داخل آن اميرالمومنين  امام علي (ع)  بدنيا آمد ، بوسه زده و پرده سياه كعبه را مخصوصا در مستجار را  گرفته و با آه و ناله واشگ خود را شستشو داده و از خدا  طلب مغفرت وحاجات خود را مي كردند. يكي از  دعا هايي كه  معمولا  درهنگام  طواف اززبان  فارس ، هندي عرب و سياه آفريقايي با زبان عربي شنيده مي شود    دعاي"" ربنا اتنا في الدنيا حسنه و في الاخره حسنه ""بود.

در يكي از شبها به اتفاق روحاني كاروان به اطراف حرم در اطراف صف ومروه كه مشغول اضافه

كردن سالنهاي ديگري به اين قسمت مي باشند، رفتيم .اطرف حرم كه در گذشته محلهاي قديمي مكه بوده است اكثرا تخريب و فضاهاي جديدي ساخته شده است . در كنار حرم  . در فضاي وسيعي كه با سنگهاي سفيد پوشانده شده بود نشستيم وحاج آقا ي قندي  محل شعب ابيطالب ، زادگاه حضرت محمد ((ص) و خانه حضرت خديجه محل زادگاه حضرت زهرا (س) را كه متاسفانه ديگر آثاري از آنها نمانده است را نشان داده و اتفاقات اين مكانها ي تاريخ اسلام  را تشريح نمود.در يكي از روزههاي ديگر نيز با اتوبوس به زيارت دوره رفته و ابتدا به قبرستان  ابوطالب رفتيم . اين قبرستان كه پس ازبقيع اشرف مقابراست ورسول مكرم اسلا زياد به آنجا مي رفت خيلي از بزرگان

اسلام نظر حضرات عبد مناف جد پيامبر ، ابوطالب، خديجه و احتمالا آمنه وبسياري از علماو مومنين در آن دفن شده اند . در كنار اين قبرستان ايستاده و زيارتنامه قرائت كرديم. سپس به نزديكي غار حرا و كوه ثور و همچنين عرفات كه در آن جبل الرحمه محل قرائت امام حسين (ع)رفتيم. در عرفات مدتي توقف نموديم تا هركس مايل است به بالاي جبل الرحمه برود كه  همسر يكي از خيرين در هنگام بازگشت اتوبوس را گم كرده و مدتها منتظر او شديم  و خيلي براي او نگران شديم ولي ايشان را نيافتيم و بعدا او را در هتل يافتيم.

  در مكه با هماهنگيهايي كه با بعثه صورت گرفته بود به اتفاق خيرين از موزه مكه بازديد نموده وبه محل صلح حديبيه  كه فاصله زيادي از مكه داشت ،رفتيم .

 در اينجا نيز روزهها بسرعت سپري شد وروز جمعه كه آخرين روز ما بود را به نماز جمعه رفته و بعد از صرف نهار و استراحت اندكي كليدها را تحويل داده وتا غروب در سالن تجمع اطراق كريم .قرار گذاشتيم در شب در ساعت 9 شب براي وداع به خانه خدا برويم . آخرين طواف همچون اولين طواف حال خوشي داشت .هرچند اندوه جدا شدن از اين مكان مقدس در دلمان رخنه كرده بود. از خدا خواستيم بار ديگر مارا ميهمان خانه اش كند و معرفت بسيار نصيبمان كند تا بتوانيم بهره كافي را با خود ببريم . آنشب بسختي گذشت و بعد نيز كه با اتوبوس مارا به جده بردند و ساعتا در نيمه شب در اين فرودگاه قديمي مانديم تا پس از نماز صبح بر هواپيما نشسته و راهي كشورمان گريم. اميد آنكه توانسته باشم كمي از حال و هواي اين سفر معنوي خيرين عزيز را بازگو نموده باشم .

والسلام